یادمه ی دستبند تازه گرفته بودم انداخته بودم ی زنه ی جوری ب دستم نگا میکرد باز چشمشو بر میداشت یکم بعد نگا میکرد عصبی شدم جلوش بازترش کردم دادم بالا ک تو دید نباشه نمیتونستم پاشم مجبوری تو دیدش بودم
اینجور موقعه از کسی انرژی بد بگیرم میرم ی طرف ک دیدش نباشم