دیگه تحمل شوهرم رو ندارم. چجور جدا شم؟

چرا انتخابش کردی از اول

ینی این همه خصوصیت بد حتی یکیشو نشون نمیداد؟

مطمئنی ایراد از توام نیست؟

اینو قبول داری که تو یه مشاجره یه دعوا یک نفر مقصر نیست؟

یه راه داری ...اگه قراره تو این زندگی بمونی باید یکم تغییر کنی

اول اینکه عمیقا خودتو دوس داشته باش و با خودت در صلح باش خودتو لایق احترام بدون تا همه احترام بزارن بهت

(اینو دست کم نگیر اصلا،از درونت به خودت احترام بزاری از بیرونت همونو دریافت میکنی)

دوم اینکه کتاب معجزه شکر گزاری راندا برن رو بخون و انجامش بده باور کن بینهایت برکت و عشق و آرامش و احترام وارد زندگیت میشه

هر روز لیستی از خوبیای همسرتو بنویس و بخاطرش عمیقا قدردان باش

بعد چند مدت میبینی کاملا رام شده همسرت و خوبیاش برات خیلی بیشتر میشه

واقعا میگی؟ ولی سرزدم به تاپیکاتون، باوجود دست بزنی شوهرتون راضی به جدایی نیستین.. الان چرا استارتو تشویق به جدایی میکنی..

راضی ب جدایی هستم حتی همین امشب کلی بحث کردیم ولی دوسشم دارم.کلا مدلم اینه تا بتونم تحمل میکنم ولی اگر ببینم تغییری نمیکنه اصلا دیگ نمیمونم..این اخرین باری ک رفتم قشنگ درخواست طلاق دادم واقعا دیگ خودم فکر میکردم اینبار تمومه..ی فرصت ولی دادم اما بهشم گفتم اینبار دیگ خانوادمم بهش هشدار دادن.الان چند وقتیه دست روم بلند نکرده.تو کارای خونه کمک میکنه و خرجی هم بهم بیشتر از قبل میده اگر اینطور بمونه ک میمونم اگر باز ی زمانی بخاد حتی ی چکه یواش هم بزنه دیگ نمیبخشم..چون خییییلی رفتمو دوباره بهش فرصت دادم..اینبار ب خودشم گفتم اگر انگشتتم بهم بخوره دیگ راهه برگشتی نیست چون هرسری رفتم باز برگشتم وقتی عوض نشدی پس دیگ نمیشی پس اونموقع پا رودلم میزارم و دوماه فقط سختیمه حتی از دلتنگی بمیرم برنمیگردم تا دوماه بعد ک خطبه طلاق خونده بشه..وقتی خطبه خونده میشه انگار خواست خداست ادم دیگ دل میکنه از طرف..

و بعد اینکه اسی میگه از شوهرش حالش بهم میخوره..وقتی دوسش نداره چرا باید بخاطر حرف بقیه تحمل کنه.منو میبینی تا حالا تحمل کردم ازدواج ما عاشقونه بود و خیییلی داستانا کشیدیم تا بهم برسیم..اگر مثل اسی از شوهرم بدم میاد همون اوایل جدا میشدم..یکی از اشناهای ما چهارمین بارشه ازدواج کرده هر چهارتا ازدواجشم عروسی گرفت.الان باهمین شوهر اخریه مونده ی بچه داره خیلیم خوشبخته..البته بستگی ب شانسم داره🫠😐