۱۱سال نداریاشو تحمل کردم نپوشیدم نخوردم نگشتم که درسشو بخونه بجایی برسه همیشه یخچال خونم خالی بوده تا آقا بشینه خونه درس بخونه الانکه بجایی رسیده من شدم ادم بده و ۴ماهه خونه بابامم با یه بچه .صبح رفتم بربری بگیرم پیام دادمکه پول بریز برای بچه مای بیبی بگیرم ندارم .انقدر حالم خراب شد جلو بیست نفرادم همینجوری اشکم ریخت از بی کسیم از اونهمه سختی که کشیدم حالا که به ارامش رسیدیم زد زیر همه چی .خدا کجایی پس کجایی قربونت برم .له شدم خورد شدم از بچگی برای زندگی تلاش کردم این شد نتیجش .اشکالی نداره زمین گرده .میشینم انقدر درس میخونم وکالت که قبول شدم میرم تف میکنم تو صورتش .حلالش نمیکنم