شوهرم گفت برو خونه پدرم اینا رفتم دوستاشو اورده بود الان برگشتم دیدم دو تا استکان کوچک رو کاببنت بودن پرسیدم چای درست کردی ما که اب نداشتم گف نه عرق خوردن بعد من گفتم نمیخام دیگه بیان و خونمونو نجس کنن سکوت کرد مشکلم اینه میترسم شوهرمم وسوسه بشه اونم بخوره چهارساله لب نمیزنه ب این چیزا
اون استکانارو بنداز
یعنی اونا میخورن ولی شوهرت نه
خب بخوره
اگه کم بخوره که اشکالی نداره
اگه دائم باشه بده
😑😑هیچ قشقرقی به پا نکردی؟
دوستاش رو می شناسی؟ دیدیشون؟
پس واسه چی دورهم جمع میشن
شوهرت نگاشون میکنه فقط؟
ینی شوهرت نخورده؟
واقعا فک کردی شوهرت میشینه عرق خوردن دوستاشو تماشا میکنه؟؟؟
خونه رو ترک نکن هرجا میخای بری با شوهرت برو بیا یعنی چی میگه برو خونه بابا شمام شال کلاه میکنی راه می افتی خب معلومه تابلوعه
یه پیشنهاد دارم اینبار گفت برو خونه بابات حتما گوشیتو بزار روی ضبط صدا و برو دوتا استکان یکم مشکوکه
خخخخخخ چ طرز فکرایی هنوز هست جالبع برام...کامنتا عالین😁
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
11 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
