یه هم دانشگاهی داشتم آنژلا جابری. لامصب هم اسمش هم فامیلش هم خودش باکلاس بودن. اینقدر ناز و خوشگل و باکلاس و خوش هیکل بود. پوستش مثل برف بود. بچه ها میگفتن باباش کارخونه دار.
میخوام از زنده بودن لذت ببرم رسالت من اینه،با سختیا میجنگم چون رسالت من اینه،من اومدم زندگی کنم نه بردگی من برده ی پول و خوراک و اموالم نیستم من میخوام با حداقل داشته هام شاد باشم و اگر روزی مادر شدم یاد بچم بدم از زنده بودن شاد باشه درست مثل یه فیلیپینی
بیایید دنیا را بسازیم/ نه با دنیا بسازیم🍂🎭 من یه مادرم🤱یه مادر که گاهی خسته میشه، گاهی گریه میکنه، گاهی غم داره، گاهی دوستداره تنها باشه// اما میدونم هیچکدوم از اینا نشونه ی مادر بد بودن نیستن//من یه مادرم که با تمام عشقی که به بچهام دارم گاهی خسته میشم و نیاز به استراحت دارم😊