میدونم زیاد تاپیک زدم و قول میدم این آخرین بار باشه ک راجبش صحبت میکنم ولی بخدا نیاز ب کمکتون دارم روحم داغونه شرایطم سخته نگین تکراریه فقط بگین چکارکنم راه درستو نشونم بدین من خیلی حالم بده خیلی خیلی خیلی بده توی دانشگاه عاشق همکلاسم (یه هیز)شدم ولی نمیدونستم آدم دروغگو و هیزیه و خیلی دوس دختر داشت یکیم داشت ک ۸سال باهاش بود و میخواست باهاش ازدواج کنه و بخاطر اینکه توی دانشگاه اون بو نبره اول ک خیییلی با پا پس زد و با دست پیش کشید و آخرش ک دید انگار من واقعا دوس دارم گفت خانم فلانی من با کسی ام و قصدمم باهاش ازدواجه(البته شنیده بودم دوتاشون هی بهمدیگه خیانت میکنن) ۴سال تمام عاشق این کثافت بودم ولی گفتم وقتی یکیو داره چرا بمونم و رفتم پی خودم و ازدواجم...با کسی ک واقعا عاشقم بود عقد کردم یه هفته بعد عقدم این آقا اومد گفت من دیگه با اون نیستم و برام تموم شده و تو خیلی پاکی و برایدازدواج میخوامت و کلب تعریف و تمجید(من هنوزم دوسش داشتم پس گفتم عقدمو بهم بزنم😞😞و تا پای طلاق رفتم و خانواده هارو ریختم بهم و قهر و دعوااا اوووووه انقد بد بود شوهرمم سروم میزد😞
خلاصه رفتم تا محضر دیدم ی حسی تو دلم میگه اینکارو نکن اشتباهه(البته بگم اون پسر اوایل نمیدونست عقد کردم ولی بهش گفتم و اول ناراحت شد بعدش گفت سریع تمومش کن ازدواجتو)بعد منصرف شدم و همینجوری ویلون بودم دیدم بعد ۱ماه بیوشو با یکی دیگه ست کرده و دختره رو انکار میکرد پیش من بعدشم ک گفتم دروغ میگی گفت برو خداحافظ☹️☹️☹️☹️☹️☹️☹️منم رفتم و کم کم رابطمو با شوهرم درست کردم و عروسی کردیم و خلاصه بازم فکرش تو سرم بوده و هست و چندین بار بعد عروسیم فک میکرد من طلاق گرفتم بهم اس میداد توی اینستا...هرروز عکساشو میدیدم ولی امروز اینستامو کلاااا حذف کردم ک دیگ نبینمش خییییلی داغونم این چ منجلابیه چه حس گندیه چکارکنم😭😭😭حتی براش مهم نبود ک زندگی من بپاشه😳😳😳😳😳😳😳😳😳
شوهرمم خیلی عاشقمه ولی معتادبه شیره شده و تو این هفته قراره ترک کنه زیر نظر پزشک من خیلی بدبختتتتم😭کمکککککک واقعا کم اوووردم