2726

سرنوشت

امضامزیرسرت ی کم ذغال ونمک ونون خشک بزارتومشمای فریزر بزارتابالشت بخاب.دیگ کابوس نمیبینی.کابوسای وحشتناک جن وچیزای ترسناک منظورمه،این تجربه ی منه،شباساعت۳شب ازخواب میپریدم،چون توخواب میدیدم یکی باصورت وحشتناک دنبالمه یا یکی بااره برقی میبُرّه بدنمو،یاتوتاریکی جن دنبالم بود،ایناروگذاشتم زیرسرم و دیگ ندیدم.خانومایی ک زیر۲۰سالید ومجرد،براتون میخام نصیحت کنم.نزارید حسرت چیزای کوچیک ب دلتون بمونه.من مجرد ک بودم نمیزاشتن آرایش کنم.الان همسرم کاری نداره بهم ولی هرچه قدر هم آرایش میکنم بازم حسرت هست برام.انگار ک هیچ لذتی نداره،همه چی ب وقتش قشنگه.کافی شاپ برید بادوستاتون.بازار برید بادوستاتون.برید کتابخونه باهمدیگ خوب باشید.تنهایی برید گردش.عصری دلت گرفت برو پارک منتظرنمون ک یکی بیاد ببرت.برادل خودت،بروکاشت ناخن،مثلا وقتی پریودی.اگ غسل باکاشت روقبول نداری.برو دوتا موی مدل شاخ سوسکیتو رنگ کن.میبینی؟اینابرای من حسرته.خییییلی چیزای کوچیک هست.شاید براهمتون بی ارزش باشه اما برامن باارزشه.چون منع شدم.مادربزرگم منعم میکرد.نزارید حسرت چیزای کوچیک تودلتون بمونه.

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728
صددرصد عاشقان ماه    

اخ دیدمش ولی خیلی دلم برای شوهر خاله هه سو 

سوخت تا چند روز درگیر اون بودم اصلا یادمه نمیتونستم کنکور بخونم 😂

لبه ی پرتگاه ایستاده بودم... خسته و ناامید دستانم را باز کردم تا بپرم ... اشک هام سرازیر شده بود قبل اینکه بیفتم بابا مچ دستم را گرفت و گفت کجا میخوای بری ؟ مگه خودت رو بهم نسپردی ؟ وقتی بابا من رو از پرتگاه کشید بالا خودم رو بغلش انداختم و در حالی که گریه میکردم گفتم تروخدا بابا تنهام نذار دیگه نمیتونم ادامه بدم 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730