2410
2553
عنوان

از اول بارداریم یه روز خوش ندیدم

| مشاهده متن کامل بحث + 1459 بازدید | 95 پست

چه شوهر نالایقی...که اجازه میده خواهرش سرش و بکنه توی زندگی اش.

واقعا نمیدونم یه عده چرا میرن زن میگیرن وقتی بالغ نشدن!

عزیزم نمیدونم میخوای چیکار کنی ،ولی اینکاری که خواهر احمقش گفته بکنی فقط به تو اسیب میزنه.

بعد از زایمانتم میتونی عکسای قشنگ بگیری.

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

اون شب تا صبح گریه کردم

فرداش اومد دم خونه مامانم رفتیم صحبت کردیم هیچی نگفت

تا ۲۰ روز بعدش پول داد رفتم سرویس خریدم

آتلیه و لباس عروس همه چی رو اوکی کردم تنهایی

هیچ کدوم از اعضای خانوادش نیومدن که حتی تو عکس ها باشن

از موقع خونه مادرش نمیرم با هیچ کدومشون هم صحبت نمیکنم


ولی کار همسرم جنوب ایرانه

تهران که میاد میره خونه مادرش 

همشون اونجا جمع میشن من نمیرم ولی شوهرم براش مهم نیست میره میگه میخنده تو جمشون

2456

با همسرت حرف بزن برین مشاوره درست کن زندگیتو جون یه موجود زنده رو گرفتن خودش قتله چ کوچیک چ بزرگ چه دنیا اومده باشه چه نه.سعی کن هم کلام نشی با خانواده همسرت با شوهرتم جوری حرف بزن ک خاله زنک بازی در نیاره 

اون شب تا صبح گریه کردم فرداش اومد دم خونه مامانم رفتیم صحبت کردیم هیچی نگفت تا ۲۰ روز بعدش پول دا ...

به درك كه ميره 

آدم ميره جايي كه لياقتش در حد همونا باشه 

خودت رو ناراحت نكن و بي هيچ عنوان نرو پيش اون كوليا 

2714
مامانت نگفت تو چی میگی مگه دخترمو به تو دادم خودش عرضه نداره جواب بده

چرا دقیقا گفت من دختر به تو ندادم گوشی رو بده به خودش اگه میخواد بیاد رضایت بده بره بچه رو بندازه طلاقشم بده ولی خودش بگه

که شوهرم به مامانم گفته بوده من نمیخوام همچین اتفاقی بیوفته

اون شب تا صبح گریه کردم فرداش اومد دم خونه مامانم رفتیم صحبت کردیم هیچی نگفت تا ۲۰ روز بعدش پول دا ...

بالاخره خانوادشن تو نمیتونی ازشون جداشون کنی بری خونه خودت کارت راحت میشه میتونی زندگیتو بچرخونی الان چون فاصله دارین ی مقدار سخته

من الان ماه هشتم هستم

حاملگیم که پر ریسک بود

امینوسنتز شدم

نه شوهرم پیشم بود نه کسی

هیچ کس حالمو نپرسید

الان هم به خاطر ماه آخر اجازه پرواز ندارم موندم خونه مامانم

بهش میگم که تو تهران نیستی به من پول بده اگه حالم بد شد دردم گرفت یا هر اتفاقی افتاد شب و نصف شب حداقل پول داشته باشم برم بیمارستان

رفته پول ریخته به حساب شوهر خواهرش

میگم من نصف شب دردم بگیره چه غلطی کنم پول رو میدی به اون

من که با اونا حرف نمیزنم که ازشون بگیرم

میگه من به تو اعتماد ندارم پول میخوای چیکار

اون شب تا صبح گریه کردم فرداش اومد دم خونه مامانم رفتیم صحبت کردیم هیچی نگفت تا ۲۰ روز بعدش پول دا ...

ببین اون که نمیتونه خانوادشو بزاره کنار

ولی سعی کن انقدر بهش خورد خورد محبت کنی که بفهمه چه خانواده خری داره،خودش کم کم میاد تو چارچوب زندگیش

قراره کجا زندگی کنید؟

منم گفتم اعتماد نداری بیا تکلیفمو روشن کن این زندگی دیگه تموم شدست از نظرمن

۴ روزه نه زنگ زده نه چیزی

نمیدونم برم اقدام کنم 

نمیدونم چیکار کنم

از اول حاملگیم خودشو خانوادش اذیتم کردن

خیلی پشیمونم از همه چی

دلم میخواد بمیرم

موندم خونه مادرم آویزون

از شوهرم دیگه بدم میاد خیلیییی دلمو شکوندن


2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز