2726
من میومد پیام میداد بهم بعد میگفت اشتباه پیام دادم 😂

دیوونه بوده 😳

بعضیا حرف زدن بلد نیستن کاش حداقل حرف نزدن بلد بودن🙄😒.  من تمایلی ندارم قضاوت های بعضی کاربرا رو درباره خودم بدونم لطفا اگه نظری درباره من و نظراتم دارید برای خودتون نگه دارید حق با شماست نیازی نیست وقتتونو تلف کنین

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

تاپیکتونو دیدم ک نوشتین تو سر اون خانوم. چی میگذره خدایی هیچکس نمیتونه بگه شما میتونین بگین تو سر ی ...

اره درسته چون هر کسی چ آقا یا خانوم یه شخصیتی داره. و اینک بعضی کامنت ها هم تا جایی ک من میدونم به شخصیت طرفم نمیخوره .

ولی بازم نمیشه فهمید چی تو سر کی میگذره خصوصا من ک یه کم طرف دوست دارم.

2728

اینکه تا کی‌باید دارو بخورم‌.تا موقعی ک‌دارو‌میخورم نباید باردار بشم و‌پریشب زن فامیلمون گف‌مگه تو سالمی‌ک‌میخای بچه بیاری.دلم‌شکست

❤🙋🏻‍♀سلام برانان ک درما  چیزی‌را دوست داشتند.ک خودمان ان را ندیدیم‌و‌دوست نداشتیم❤🙋🏻‍♀
جدی چرا منطقی قبولش نمیکردی یا چی اون اومد رد کردی یا بیخیالش شدی و نیومد

نه ی مدت ک سینگل بودم ب هر بهونه ای میخواست ببینتم هی میگفت من میرسونمت خونه میرسوندم تا خونه بعد یهو گفت من حس میکنم دارم عاشقت میشم رابطه رو خودش قط کرد اصلا واسه من مهم هم نبود هیچ حسی نداشتم بهش دوست معمولی بودیم از دوستای رل دوست صمیمیم بود


بعد یسری ز زدم بهش یهو اسم ب دختریو اورد ک جریانشو مبدونستم بعد فهمید ک نه اون نیست و منم ب زووور اومد دنبالم ک واسم توضبح بده فک میکرد من ناراحت شدم:/من اصلا مهم نبود واسم 

دیوونه بوده 😳

بعد ازون هی میومد الکی الکی عذر خاهی هی بلاک انبلاک میکرد استوریامو یواشکب چک میکرد اصلا خل بود حالا ی مدته نیستش 

یا پیام میداد بعد میگف وای گوشیم دست کسی بود و بعدش هی عذرخاهی اصلا هیچ وقت نفهمیدم چش بود بخدا

به اینکه شوهرم با یکی شریکه. و مغازه دارن. 


نیرو های قبولشون رو اف کردن و. دوباره نیرو خاستن. 

یکی از اون قدیمی ها. 

گفته توی شیفت شوهرم راحته. 

و شیفتایی میخاد بیاد ک شوهرم هست. 

این یعنی چی! 

حالا امروزم ساعت 10 باید بیاد. و با شوهرم تو مغازه تنهاست. 

و کارشون رزرو هست و هیچ رفت و آمدی نیست اونجا. 

منم باردارم. 

از دیشب کلی ذهنم مشغوله. 


خواب دیدم شوهرم داره با یه دختری که میشه همسایشون ازدواج میکنه عروسیم میگیره بعد من فکر میکنم عروسی بردادر شوهرمه میرقصمو....شوهرم بعد دو روز میاد خونه باهم حرف میزنیم بهش با گریه میگم شب ع،ر،و،س،ی خوش گذشت میگه ....بعد میگه کاری نکردم داشتم برمیگشتم صدای جیغ و گریه اومد ترسیدم برگشتم...بعد میره کمدو باز میکنه میگه خدا کنه این پول۸ملیون باشه برم خدمت بعد بیدار شدم


بنظرتون تعبیرش چیه تو خواب قلبم یه جوری میزد یه حسی داشتم همین الانم

فقط 8 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤🥲
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز