چن جلسه بیرون رفتیم برای اشنایی اولیه
تو پارک منتظرش بودم زنگ زد گفتم اگه میشه اب معدنی سر راه بخر تشنمه. خیلی گرم بود، یهو رسید گفت وایی یادم رفت
جلسه سوم بازم تشنم شد گفتم تشنمه دیدم گفت من کار دارم باید برم😐
جلسه اخر دیدم با یه کلمن بزرگ آبی تو دستش داره میاد😭🤣🤣🤣فرار کردم از دستش😐😂