هفته گذشته عروسی دختر خاله م بود.شوهرم پول داد گفت یه انگشتر براش بخر.ماشینو برد کارواش.با هم اوکی بودیم.اینارو میگم که بدونید همه جوره آمادگی داشت که بریم.حاضر شدیم.لباس پوشیدیم بریم...فقط گفتم چرا فلان کراواتو نمیبندی.با یه لحن کاملادوستانه.یهو آمپر چسبوند که آره مگه کی هستن و تو کی هستی و...خواهرم اینا هم خونه ما بودن.جلو خواهرم گفت جد و آبادتو میخرم میفروشم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اگر از این ناراحتی که خواهرت اونجا بوده خوب دعوا تو هر خونه ای هست اونها بیشتر معذب شدن که اونجا بودن ولی درخصوص اینکه حرف همسرتون واقعا زشت بوده و چه برخوردی کنی نظری ندارم