ما یه همسایه داریم طبقه بالای ما هستن یه تنور گازی آورده و چندتا کپسول نون میپزه میفروشه خودشو بچه هاش اینقدر بلند بلند حرف میزنن و مثل اسب از پله ها میرن و میان .یه بار گزارش دادم بهداشت الکی گفتن بازرس اومده معرفی شدن مراجع زیربط .هنوزم دارن کار میکنن.دیگه هرشب لعنتشون میکنم آسایش نداریم .
از وقتی نوزاد بود گاهی چشمک میزد اهمیت ندادم 🥺بزرگ تر شد دیگه انجام نداد ولی الان سه سالشه چند ماه پیش متوجه شدم یهویی وقتی گریه میکنه یا خجالت میکشه و یا عصبی میشه با یک چشم پلک میزنه بردمش دکتر نوار مغز گرفت و گفت نوارش تشنج نشون میده و دارو داد الان نزدیک سه ماهه دارو میخوره خیلی داغونم الهی بمیرم براش نمیدونم این دیگه چه دردیه
بخاطر زیاد ریپلا شده بودی
من واست پست نذاشتم
ولی الان میخوام بگم .
خونه ما ویلایی هست
مامانم حتی پیک نیک توی ساختمون نمیذاره میگه پیک نیک پره خطر داره.
میذاره دور از ساختمون رو حیاط زیر درخت جایی که آفتاب بهش نخوره.
جوابایی که به همه دادی رو خوندم
کار همسایتون ۱۰۰ درصد اشتباه هست پس پیگیری شما آه و نفرین نمیاره.
عزیزم حالا که به دلت بد گرفتی از نظر نفرین،
پس ی راه داری
شما جا ب جا بشو
شما اولویت اولت باید سلامتی بچه هات باشه.سلامتی خودت و همسرت
خدای نکرده،زبونم لال اتفاقی نیفته ی عمر حسرت بخوری که چرا در برابر گناه و حروم دیگران سکوت کردم.
@نی_نی_یار_41
واقعا این روزا چی شده که جدی تر برخورد نمیکنید و اینقد بی ادب و بی شخصیت زیاد شده؟😳
ما یه مدت اپارتمان بودیم بعد یه همسایه جدید برامون اومد زن و شوهر تازه ازدواج کرده بودند بعد هر شب دعوا... یه شب که دعواشون خیلی بد بود بابام زنگ زد ۱۱۰ اومدن زنه رو از زیر کتک مرده نجات دادن بعد زنه رفت رضایت داد ببینید دعواشون یه جوری بود که مامانم تپش قلب گرفت و تا یکی دو روز بعدش نتونست درست بخوابه! ما هم به یه ماه نکشیده اسباب کشی کردیم رفتیم خونه ویلایی اجاره کردیم و دیگه هیچوقت بابام راضی نشد بریم آپارتمان خودمون زندگی کنیم
