بیچارگی یعنی من....
یعنی آدمی ک هیچ چاره ای نداره....
شوهرم آدم بدی نیست گاهی حتی پشتمم درمیاد.دوسش داشتم ک باهاش ازدواج کردم.
ولی دیگه خسته شدم.
دیشب تو جمع جلو پدر و مادر ب من میگه ارزون...
میگه فلانی باید مثل من زن بگیره یه زنه ارزون.....
از خونه اومدم بیرون اصلا دست خودم نبود و گریه کردم و باهاش بحثم شد و اونم دادم بی داد و فریاد میزد ک ن من منظوری نداشتم ولی منو تحقیر کرد جلو پدر و مادرش....
منو با بچه تو شکمم تهدید میکنه ک میرنمت فلانت میکنم و بیسارت میکنم.....
ازش بیزار تر شدم وقتی شروع کرد ب فحشای ناموسی دادن....
قبلاً هم بهم توهین کرده بود....همش تحقیرم میکنه....
خستم....خیلی خسته
از صبح اصلا باهاش حرف نزدم چون دیشب بهم گفت گمشو نمیخوام حتی ریختتو ببینم و حالم ازت بهم میخوره....
دیگه منو نمیخواد.....البته مهم نیست....
فقط بابت بچه دلم میسوزه.....خیلی دلم برای بچم کبابه....
نمیدونم چیکار کنم....
امروز اصلا نیومد منت کشی کنه😔💔
خیلی ازش بیزار شدم....
کاش هیچ وقت ازدواج نمیکردم😔