یه چیزی شده دغدغه ی زندگیم ، دوساله😔 چطوری کمتر بهش فکر کنم؟
بیدار میشم تو فکرمه
حین کار و فعالیت تو فکرمه
موقع خواب تو فکرمه
حتی تو لحظات شادمم تو فکرمه باعث رنجمه چیکار کنم😔
دغدغه ام مادرم هست ، رابطه ی مادرم و همسرم که قهرن ، اخلاق خاص مادرم که اخلاق مادرم و همسرم دقیقا برعکس همه و من موندم وسط😔
چیکار کنم کمرنگ کنم برای خودم؟؟؟؟؟؟؟ چون واقعا حس میکنم دارم دیوونه میشم
با روانشناس حرف زدی عزیزم؟
منم خیلی مفرط ب ی موضوعی فکر میکنم دقیقا هرلحظه!
نمیدونم چطور باید کنترل کنم
هرچیم خودمو یرگرم میکنم فقط ی دیقس
تو نسبت به اون رابطه انرژی منفی زیادی گرفتی بایدجذب مثبت کنی شمع تراپی یبار امتحان کن ضررنداره هزینشم کمه
عزیزم بین یه مادر و دختر هم ممکنه اختلاف وجود داشته باشه چه برسه به داماد و مادرزن!
تو سعی کن روابط خودت و شوهرت باهم خوب باشه
به این چیزایه الکی هم فک نکن
و اینکه بنظر من انقدرام حائض اهمیت نیس
چله بردار و نیت کن که حل بشه این قضیه
وقتی رو یه چیزی گیر کنی و هی انرژی منفی بدی که نمیشه بدتر اون قضیه نمیشه شروع کن شکرگذاری که خدایا شکرت رابطه مادر و همسرم خوبه و روز به روز بهتر میشه و تجسم کن تو ذهنت که واقعا خنده رو لبای همتونه و همه چی خوبه
شاید اولش خودت قبولش نکنی که این چه کار مسخرهایه اما جواب میده فقط انرژی مثبت بده و روحیه و ارتعاش مثبت تو ببر بالا❤️
آره حرفتو قبول دارم اما مادرم قبول نداره!
کلا ۹۰ درصد باعث این اختلاف اخلاق خاص مادرم بود اما خودش اصلا قبول نداره و همش میگه که باید همسرم بره و بیاد و مثل قبل با شوهرخاله ها گرم بگیره و ازشون عذرخواهی کنه!
مادرم کلا همسرمو مقصر میدونه حس میکنم وقتی یه گره میاد تو کار همسرم مادرم خوشحال میشه ولی خدایی همسرم خوبه مادرم قدرشو ندونست😔 الانم که الانه باز.....
نه اصلا
فقط باهم رابطه ندارن رفت و آمدندارن ، مناسبت ها پیام میدن دوماهه اما درکل نه زنگ میزنن نه رفت و آمد دارن ، این منتظره اون اول زنگ بزنه و بره پیشش اونم متتظره این اول زنگ بزنه و بره پیشش!
مادرم بیشتر گله میکنه اونم راجب خودش نه ها فقط راجب دیگران!
شوهرت فلان جا شوهرخاله رو دید سلام نکرد!
دوسال پیش به شوهرخاله فلان حرفو زد باید بره عذرخواهی!
کلا خاله خاله خالهههههههه
اصلا خودشو نمی بینه نمیگه من مهمم فردا پیر شدم دخنر و دامادم باید به دادم برسن نه خواهر
