2726
عنوان

مادر شوهر حسودم 😒😒

2596 بازدید | 74 پست

سلام خلاصه میگم راه حل بدید لطفا خیلی حرصی شدم 

من وقتی  عروسی خونواده شوهرم هیچ کاری برام نکردن حتی یه روسری یه کفش برام نخریدن شوهرمم زیاد نداشت هرچی داشت خرج عروسی و آرایشگاه و لباس اجاره یی کرد زندگیم بسختی شروع شد و با سختیا ساختم حقوق شوهرم کم بود و قرضدار بود ... وقت عروسی یه دست لباس نو نخریدن برام شوهرم که نداشت خانواده شوهرم که داشت اصلا بروی خودشون نیاورد من دخار بی کسی بودم پدر مادر و بزرگتر بالا سرم نبود اینا هم سو استفاده کردند توقعی ندارم ازشون ولی خیلی زخم زبون زدن بهم و اذیتم کردن مادرش و خواهرش و جاریم ... حتی یه سرویس بدل برام نخریدن وقت خریو عروسی به خونوادش گفتم یه سروریس بدل برام نمیخریو خاهر شوهرم جلو یه مغازه خرت و پرت فروشی وایساد ازین پلاکای ۱۵ هزار تومنی بچه گونه نشونم داد گفت اینو میخوای اینو بخر خیلی دلم شکست فهمیدم مسخرم میکنه😔 دگه ازونروز هیچی ازشون نخواستم جهیزیه با خانواده شوهر بود ولی وقتی هروسی کردم مادرش چهارتابشقاب و قاشق که تو خونش استفاده میکرد و برام داد با دو فرش کهنه خودشون همون حوالی فرشای نو خریدن و دوتا کهنه شونو که سالها استفاده کرده بودن بمن دادن .. باور کنید حتی یه قوری نداشتم تو خونم چایی دم کنم تو یه کتری روحی کهنه خونم بود با اون تا ماهها چای دم میکردم قابلمه  یعنی حتی یه سفره نداشتم یه چاقو نداشتم ولی با زندگیم ساختم 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
یسوال واسه جاری بزرگ تونم نخرید یا خریدن؟دارن و نمیخرن؟

بعضیا اینتورین مادرشوهر منم همینطوره با این ک خیلی دارن ولی زورش میاد یدونه شکلات بخره

یک آرمی :)) (قدمت ۹ ساله)🌚🫂🥲

ببین عزیزم همسرت نداشت ولی شما همسرتو انتخاب کردی 

جهاز نداشتی درست قبول دارم مادرشوهر باید یه تخت فرش نو مبداد حداقل 

اما سرویس بدل میخوام چ صیغه ای چرا اخه اینو گفتی 

سرویس بدل برای چیت بود 

من اکه شرایط تو رو داشتم هیچ وفت جشن نمیگرفتم پولمو خرج زندکیم میکردم جشن واسه اونی خوبه ک داره ن شمایی ک نداشتید

ازونطرف مادرشوهرم هر روز تو خوته خودش وسیله عوض میکرد پرده مبل پشتی ظرف ولی یبار یکی باخودش نگفت این دختر دل داره پرده های کهنه جاری بزرگمو که مال ۱۵ سال پیش بود بمن داده بودند تازه منتم میذاشتن رو سرم ولی من یه دختر بی دفاع و بی زبون بودم و هیچکسیو نداشتم بعد عروسی یه چند دست لباس کهنه مال مجردیم داشتم همونارو میپوشیدم یه چارتا فامیلشون خونشون منو پا گشا کردن خجالت میکشیدم با اون لباسا حتی یه مانتو نداشتم بعد ماها از عروسیمون شوهرم برام یه دو دست لباس خرید و ماه بعدش بازم یکی خرید و وقتی مسرفتم خانه مادر شوهرم _مادروشوهرم با خاهر شوهرم منو که تنها میافتن هی میگفتن تو چرا لباس خریدی تو ولخدجی زندگیتو جم کن چخبره اینقدر میخری و من هیچی نمیگفتم وقتی به شوهرم کاراشونو و کم زدناشونو میگفت شوهرم فقط میگفت تو بد فکر نکن اونا به خوبیت میگن بد تر دلم میشکست در حالیکه برا جاریهای قیل من جهیزیه تمام و طلا و لباس همه چی خریده بودن 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730