دیشب نوبت اشغالهای محله ما بوده همسایه ها گذاشتند یه کم پایینتر از اون جای قبلی نبردن
صبح زنگ زدم بیان ببرن گفت باشه پیگیری میکنیم
الان دیدم نبردن عصبانی شدم دوباره زنگ زدم بهش گفتم فقط بلدید مالیات بگیرید هروقت پامیذاریم تو شهرداری به هر بهانه ای پول میگیرید ولی یه کار کوچک را صبح تا حالا انجام ندادید
ترسید گفت چشم حاج خانم انجام میدیم
میخواستم بگم حاج خانم مامانته من حاج خانم نیستم دیگه نگفتم گناه داشت پسره
اتفاقی اپراتورش همون صبحی بود
خیلی عصبانیم یه چیزی بگید اروم شم برم نمازم را بخونم