منم یاد گرفتم از نوه داری مادرم میگم بازم نگه نمیدارم ولی حداقل ساکته .
یادمه من از اول که عقد کردیم مثل مادرم دیدمش تازه همش براش کار کنم که برای مادرم نکردم و هی توجه کنم بهش و...
ولی اون همیشه پیش شوهرم میگه پسرم تو خسته ای استزاحت کن و...
امشب شوهرم قلبمو آروم کرد به دردو دلام گوش کرد و تایید کرد خودشم گفت از اذیتاشون .
شوهرم همیشه میگفت بابات عشق منه چون میگفت فقط خوبیه و گفت امشب تو شاهی کردی خونه پدرت. دلم ناراحت شد براش