اسی
ما یه بار مهمون دوست مامانم بودیم چای دم کرد هل دندونش خورد کرد من دیدم چای اورد مامانم گفت بخور گفتم ن مرسی خانومه تعارف میکرد
من فکر کردم مامانم دیده چون جلوچش خودمون داشت مامانم حرف میزد
بعد برکشتنی گفتم ایی چرا خوردی چای رو گفت چیه مگه
گفتم ندیدی هل دندونش سوراخ کرد 😅😅اینقد فشم داد گفت چرا نگفتی بهم رسیدیم خونه نمک قرقره میکرد مسواک میزد