2733
2739
عنوان

پدرمو امشب امتحان کردم

| مشاهده متن کامل بحث + 897 بازدید | 51 پست
پس خدا رو شکر ک چیزی بهت نگفتن دو س سال بگذره یادشون میره ی سال دیگ مطمئن باش از ذهنشون میره

اخه یکم ماجرا با چیزی که فکر کردی فرق داره

من اصلا رل نزدم که بخوان اونو گیر بدن 

یه مسئله ای بود که چنان بزرگم نبود ولی من بلد نبودم مدیریتش کنم چند تا دروغ به خاطرش گفتم که اگه راستشو می گفتم هم اتفاقی برام نمیوفتاد 

سر دروغام خانوادم حق داشتن دعوام کنن نه کاری که کردم مقصر خودم بودم که الکی پنهون کاری کردم

ولی خداروشکر چیزی نگفتن بهم

چشمت آتش فشان ماه شب آسمان دگر از من گذشت با دگران یار بمان


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

توهم دنبال خط چهارم آدیداس میگردیا بابا ول کن

من ذهنم همینجوریه تمام عمرم سر موضوعات این چنینی گذشت از بس فکر میکنم دارم روانی میشم

در سرم دختر پیری عصبی می رقصد                                   شهر بر روی سر من عربی می رقصد                                    این جهان با همه دغدغه هایش دارد                                 روی یک جمجمه یک وجبی می رقصد
ن کاری‌نکردم گذشته های دور یک کاری کردم می خوام بدونم پدرم فهمیده یا ن


خوب فهمیده یا نفهمیده ! وقتی کاری به کارت نداره یعنی اگه فهمیده باشه هم دیگه مهم نیست براش 

 لطفا این تاپیک رو‌مطالعه بفرمایید:من برای اقدام آماده ام یعنی چه؟
2728
من ذهنم همینجوریه تمام عمرم سر موضوعات این چنینی گذشت از بس فکر میکنم دارم روانی میشم

حیف وقتت بجای این چرت و پرتا راجب آیندت فکر کن خودتو به یه کاری مشغول کن ک کمتر بشینی فکر کنی این فکرا منشاش بیکاریه

چرا هیچ کس نمیفهمه؟ اگر پدری فک کنه دخترش سر و گوشش میجنبه خب این وقت شب چرا باید بهش شارژر بده

خب این وقت شب گوشی را شارژ می کنند که فردا صبح که خواستند از خونه برن بیرون گوشیشون شارژ داشته باشه 

‍ «بیایید به قفسه کتابخانه دخیل ببندیم؛ دوستانی صمیمی پیدا می شوند که حاجات ما را برآورده کنند.»
من ذهنم همینجوریه تمام عمرم سر موضوعات این چنینی گذشت از بس فکر میکنم دارم روانی میشم

به دور از هر گونه عیب و ایرادی وقتی تا این اندازه وسواس داری حتما با یه مشاور صحبت کن معلومه خیلی هم نیاز به تایید شدن بخصوص از جانب پدرت داری این جوری تمام عمر در حال جلب رضایت دیگران هستی مطالعه کن در مورد مشکلت با متخصص هم مشورت کن 

‍ «بیایید به قفسه کتابخانه دخیل ببندیم؛ دوستانی صمیمی پیدا می شوند که حاجات ما را برآورده کنند.»
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز