با همسرم و بچه ها رفته بودیم خرید خورد و خوراک فروشگاه , همزمان مامانم خبر کرونای مثبت خواهرم و بهم داد ، اصن یه وضعیتی شد پشت تلفن مامانم حالش بد بود منم اینور تلفن حالم بده شده بود و داشتم مامانم و دلداری میدادم خلاصه اصلا حالم بده بهم ریخته بود و کلی تنش و اظطراب و ... همزمانم همسرم با اشاره میگفت قطع کن بعدا ، منم واسش قاطی کردم البته با حرکات صورتم بهش فهموندم که الان قاطیم ولم کن ، خلاصه همزمان هم داشتم خریدا رو می ریختم تو نایلون که گفت خانم ولدکن برو یه چرخ دیگه بیار این پر شده منم اینقدر حواسم پرت شده بود ، نگو همینجوری که دارم با گوشی حرف میزنم رفتم و چرخ خرید یه خونواده رو که حساب هم کرده بودن و خودش کمی اونور تر بودن و برداشته بودم آورده بودم بقیه چیزا رو هم که مال خودمون بود بهش اضافه کرده بودم و بعدشم رفتیم همرو گذاشتیم تو ماشین حالا بماند که چقدر همسرم غر غر کرد که چرا هر چی میگم قطع کن نمیکنی و ...... ، القصه اومدیم خونه و یه کم درگیر ماجرای خواهرم و مامانم اینا و ناراحتی فکر و خیال و ... همسرم رفت بیرون واسه کاری ، منم شروع کردم وسیله ها رو جا به جا کنم دیدم گوشت و ذرت و رب و کشک و....کلا چیزایی اضافه هست که ما نخریدیم , گیج و ویج بودم که همسرم برگشت جریان و گفتم گفت اینا مال کدوم بیچاره ایه و خلاصه من انداختم گردن اون انداخت گردن من و دوباره غر غر که وقتی میگم تلفنتو قطع کن گوش نمیدی و اینم آخرش و .....کلی بحث کردیم که من گفتم زنگ میزنم فروشگاه، به بدبختی شمارشو گرفتم و گفتم آقا همسرم برای یه مشکلی با شما صحبت میکنن و گوشی دادم به همسرم بچه ها دیدم داره قرمز میشه نگو طرف گفته تمام دوربین ها رو چک کردیم خانومتون اینقدر سرش گرم گوشی بوده چرخ نخرید مشتری و برداشته برده ، خدا قطع کرد دوباره شروع کرد به داد و هوار و غرغر و که زفرما حتما دوربین باید بگه مقصری وگرنه قبول نمیکنی و دوباره من با اوضاع روحی خراب خودم باید غر غر و دوباره میشنیدم خلاصه وسایل و برد داد دم در خونه طرف ، برگشته ، شانس منم استقلال هم که تیمشه باخته ، اعصابش خورده و الانم باهام خخخخیلی سرسنگینه چکار کنم ؟؟؟ ببخشید سرتونو درد آوردم