یه بار ۱۲روز شوهرم پیش زود تو خونه سر کار نرفته بودش ۱۲روز هر روز بیدار میشد کابینت هارو تمیز میکرد گرد گیری میکردش و من هر روز با صدای برخورد در کابینت ها بلند میشدم از خواب روز ۱۳شوهرمو راه انداختم رفت سر کار گرفتم خابیدم تو خاب بیداری بودم که صدای کابینت ها میومدش منم گفت اراد تویی؟ یه صدایی اومدش گفت اره من تو خواب بیداری بودم که دوهزاریم افتاد امروز شوهرم خونه نیستش که تا خاستم بلند شم به سایه سنگین افتاد روم خیلی بد بودش تا ایت الکرسی خوندم ولم کرد چشام باز شدش 🥺
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
