یکیو قبلا دوست داشتم اونم خیلی دوسم داشت ولی به دلایلی نخواستمش و بایکی دیگه ازدواج کردم اونم پارسال ازدواج کرد از قضا داداشش ام با خواهر من ازدواج کرد الان اون برادرشوهر ابجیمه پری روز چندبار زنگ زد نفهمیدم اونه تاجواب دادم صداشو شنیدم قطع کردم اونم دیگه زنگ نزد تااینکه دیروز غروب گوشیمو زده بودم شارژ شوهرم کنار گوشیم نشسته بود پیام اومد گفتم بی زحمت گوشیمو بده ببینم کیه.از شارژ دراورد یه نگاه به صفحه انداخت مکث کرد گوشیو داد بهم گوشیو ک گرفتم دیدم اون مرتیکه پیام فرستاده نوشته چرا فکر میکنی دوستت ندارم. شوهرمم عکس العملی نشون نداد ولی مطمعنم خونده و مطمعنم که میدونه کی فرستاده. چیکار کنم من. نکنه یوقت فکرکنه باهاش ارتباط دارم اخه چرا ازم توضیح نخواست ینی اینقد براش بی ارزشم که حتی مهم نبود واسش که یکی همچین پیامی واسم فرستاده؟
اتفاقا باید حواب میدادی بهش که اصلا به چتین چیزی هرگز فکر نمیکنم و برام هیچ اهمیتی هم نداره و تار موی همسرم رو با کسی عوض نمیکنم . بعدش هم گوشیت رو میذاشتی دم دست همسرت که بخونه و بدونه که تو به اون ادم هیچ میلی نداری
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
تو بقيه ي چيزا چطوره؟كلا سرد و يخه؟مثلا شب بيرون باشي...يا پوشش نامناسب داشته باشي،.......رفتاراي مش ...
نه اتفاقا میگه میخنده. حجابم اصلا مهم نیس ینی اگه سرلخت برم بیرون هیچی نمیگه. دیگه مطمعن شدم که مهم نیستم واسش. روزگارمو سیاه کرده بااین بی محبت بودنش نسبت بهم.
😂😂ما باهم نبودیم گلم که. باابجیش همکلاسی بودم همه چیو به اون میگفت اون میومد بهم میگفت کلا بسکه هرجا میرفتم سرکوچه پشت سرم میومد عین بادیگاردا همه مدرسه میدونستن دوسم داره از چهارم ابتدایی کارش همین بود تا اول دبیرستانم. حتی یه روز که مدرسه نرفتم و حالم خوب نبود همکلاسیام ازاون پرسیده بودن کجاس چرا نیومده.یبار دخترا تو مدرسه پول گذاشتن رو هم که یکی و بفرستن سوپرمارکت همکلاسیمم گف بذار به داداشم بگم بره پولارو دادیم رف خرید آورد رفتم گرفتم یدونه لواشک دادم گفتم ممنون که رفتید. تا مدت ها ابجیش میگفت اونو نگه داشته بود و چندروز به انقضاش مجبور شده بخوره. درکل اینجوری میفهمیدم دوسم داره ولی بعدا فهمیدم مامانش بی خبر از این میخواد برای داداش بزرگه بیاد خواستگاریم که خب من دیگع ازدواج کردم. ولی واقعا من دلیل خیانت نکردنم شوهرم نیس چون اون اصلا بهم ارزش نمیده و دیگه واسم مهم نیست من فقط نمیخوام ارزش خودمو بیارم پایین نمیخام بچم یه مامان خیانتکار داشته باشه. شرمنده طولانی شد حالم خیلی بد شده