2726

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

یاد دوران خوابگاه به خیر.بهترین روزهای عمرم بود.😢😢

همش خنده و شادی با هم اتاقیای عزیزم

غم و غصه ای نداشتیم

 یادش به خیر ۴ تای رزروهامونو می زاشتیم رو هم باهاش دو دست غذا می گرفتیم بعد تقسیمش می کردیم. 😍😢

آخر هفته ها باهم غذا می پختیو فیلم می دیدیم.

یادمه یه شب ترم آخر دوسه تا از دوستامون از اتاقای دیگه اومدن. چراغو خاموش کردیم و فیلم فیفتی شید رو دیدیم😂😍😉😉

یه دوش آب گرم   یه لباس راحت   یه فنجون چای تازه دم...به درک که خیلی از مشکلات حل نمیشن

دوساله فارق التحصیل شدم ولی همش به فکر خوابگاه و دانشگاهم. چندوقت یه بار خواب اونجا و هم اتاقیامو می بینم. 

هنوزم که هنوزه بعضی وقتا از شدت دلتنگی گریه می کنم.


یه دوش آب گرم   یه لباس راحت   یه فنجون چای تازه دم...به درک که خیلی از مشکلات حل نمیشن

تن ماهی گذاشتم تو قابلمه بعدش رفتم اتاق، غرق گوشی شدم یادم رفت، فقط میدونم با یه صدای انفجار چهار طبقه خوابگاه ساعت 12 شب ریختن تو حیاط(چون زاهدان بود دانشگاهم بچه ها فکر میکردن بمب گذاشتن، هفته قبلش هم تو دانشگاه ازاد اونجا یه بمب صوتی ترکیده بود)، خلاصه بعدش تو اشپزخونه که رفتیم از سقف تن ماهی میریخت پایین هر چی گفتن کار کی بوده صداش رو درنیاوردم

میگم واسه ارشد خوابگاه میدن؟؟؟چون یکی دوروز بیشتر کلاس نداریم میگم

بله صد درصد. فکر میکنی دو روز کلاسه، رسما جمعه ها و روزهای تعطیلت هم درگیر میشه. اتفاقا بچه های تحصیلات تکمیلی عید حوروز و تابستان هم دانشگاه هستن

زنان متولد دی را هراسی نیست از سرما💕بی عشقْ جهان یعنی،  یکْ چرخشِ بی معنی 💖لطفا هر جا تاپیک راجع به متافیزیک و ماورا دیدین منم تگ کنید  
شما تو خوابگاه چجوری لباس میپوشیدید؟ من لرز این گرفتم برم خوابگاه محجبه باشم بین دخترا نخندن بهم اخ ...


منم همینطور بودم بلوز دامن می پوشیدم اوایل شالم میذاشتم بعد دیگه شالو برداشتم اما هیچ وقت مث بعضی بچه ها راحت نبودم ک با لباسای +۱۸ بچرخم تو خوابگاه 



دوساله فارق التحصیل شدم ولی همش به فکر خوابگاه و دانشگاهم. چندوقت یه بار خواب اونجا و هم اتاقیامو می ...

منم خیلی دلم تنگ خوابگاه و بچه ها میشه میشینم اشک میریزم با اینکه شیش سال گذشته ازش ولی ب مرور خاطرات کم رنگ میشن

نه عزیزم، هر کس هرجور دوستداره میپوشه، خیلی ها لباس محلی شهرشونو میپوشن

چه باحال 

تو هفده سالگی با پسری آشنا شدم که همه خوبی های دنیا شده بودن یه قلب که تو وجودش میتپید...چشامو که می‌بندم مجسمت میکنم...دومین ماه از گرم ترین فصل سال🌱🍓🍓از اون شب دنیام بدجور به دنیات قفلی زد و مصمم میمونم تا لحظه ی دیدارت ای دیرینه ی دلخواه❤️..به قول یکی«وقتی همه کور بودن تو کردی بهم توجه..❤️شایدم یه روز برات تعریف کردم که من پشت پنجره ی اتاقت چه گریه ها که نکردم🖤گاهی وقتا فک میکنم خدا تورو تو یه بعداز ظهر قشنگ بهاری در حالی که لبخند به لب داشته و چای با هل میخورده و به صندلیش لم داده و به آهنگ خوش چشمه گوش میداده آفریده... 🍃🌻بچه ها عشق من واسه اینکه به دستش بیارم یخورده ناز داره البته نازکشم داره ها.اون هی ناز می‌کنه مام که بی تابشیم🍃میدونین مث بهترین خیالیه ک میتونین داشته باشین...مث ذوق رها کردن یه دونه بادبادک...یا مث پریدن تو آب زلال میمونه🍓🌱من یه دختر عاشقم...دختری که هیچ وقت از ابرازش عشقش خجالت نکشیده چون پیوسته اعتقاد داشته عشق مقدسه و پنهان کردنش چیزی به جز درد و زجر نداره..ولی خب همیشه به خودش آفرین گفته واسه انتخابش❤️هر چند خیلی جاهارو مجبور شده خودش تنهایی بی پناه قدم برداره....از خودم ممنونم که هر وقت خسته شدم تنها پناهگاهم خودم بودم 🫀❤️بهم میگن بی رحمی چون داستانمو نمیدونن🌈میخواهم بدانی که تو آخرین رویای روح من بوده ای❤️🌱...بچه ها این کاربر ینی بنده...دیگه عشقی نداره...گلش پژمرده شده...ماهش رفته...ولی دلم نیومد امضام رو بردارم🖤تاپیک ها مال من نیستن به جز یکیش ❤️
2706
ارسال نظر شما
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز