تو خیالاتم همش منتظر بودم یهو از خواب بیدار شم ببینم یه پسرم که تو اروپا دارم زندگی میکنم و اینکه یه دختر تو ایران هستم فقط خواب بوده.از بچگی تا حتی ۱۲ سالگی یا بیشتر اینطوری بودم
من همیشه فک میکردم مادرم نامادریمه اما نمیخوان بهم بگن..تو مدرسه ب همه میگفتم کوچولو بودم مامانم مرد ...
خخخخخخ من بچه که بودم یه مدت دنبال این بودم که به پدر ومادرم ثابت کنم اونا پدر مادر واقعیم نیستن و آدم و حوا پدر مادر واقعیم هستن.تومدرسه به همه گفته بودم من پدر ومادر واقعیم کسایی دیگه هستن.اقا رسید به گوش پدر و مادرم،حیثیتم رفت.بچه بودم .نمیفهمیدم.هی بهم گفتن این چه حرفیه زدی اخه!