چون توقعات زیاد شده از چیزی که دارن راضی نیستن مال بقیه رو هم میخوان.کسی که ازدواج میکنه چشم و گوشش بازمیشه همه چی رو دیده و شناخته.حالا این وسط یه آدم مریض هست که رفتاری از خودش نشون میده که دیده ها و شنیده ها جمع میشن و طرف رو وادار میکنه به اون رفتار فکرکنه .ادامه این فکرها میشه رویا پردازی و آخرش میشه خیانت
من حسابم زِ همه مردم این شهر جداست/من امیدم به خدا، بعدِ خدا هم به خداست
دیدی همین جا طرف تاپیک زده عملا داذه خیانت میکنه ولی میگه سرزنشم نکنین ،قضاوت نکنین،خدا سرتون بیاد.من کسی رو قضاوت نمیکنم من پسرعموم ۲۰سالشه خودم ۳۰یه مدت بهم پیام میداد وحال واحوال میپرسید.یه بار محترمانه جوابشو دادم بعد دیگه بی محلش کردم گفتم جوونه و کلش داغه دوتا شوخی کنم هوا برش میداره جدی و مصمم گذاشتمش کنار.نه خودم بدبخت شم نه اونو از راه به درکنم.من منکر شیطان نیستم ولی متاسفانه اکثر موارد خودمون مقصریم همه چی بادوتا شوخی و دوتاجمله درددل شروع میشه.خواهرم میگه تو مریضی به همه شک داری میگم شک ندارم ولی این ره به چندجا ختم میشه یکیش همین خیانته .پس ترجیح میدم اصلا نرم جلو و برگردم و پشت کنم بهشون
من حسابم زِ همه مردم این شهر جداست/من امیدم به خدا، بعدِ خدا هم به خداست