با یه آدم وحشی از بد روزگار بابامه چیکار کنم

شاید تلخ باشه ولی ازدواج همین آرامش هم که داری ازت میگیره و دوست داشتن هم بستگی به صبرو حوصله و گذشت خودت داره یعنی باید انقدر از همسرت و خانوادش لیچار بشنوی هیچی نگی تا بلاخره یه روز تورو عضوی از خودشون قبول کنند و دوست داشته باشن که معمولا دوسال اول زمان شاخ و شونه کشیدن عروس دوسال بعدش عروس اگر هنوز زندگیش در جریان باشه به زور نصیحت اطرافیان تلاش میکنه که دیگه شاخ بازی در نیاره دوسال هم آزمون و خطا داره ۶سال گذشت ۲سال هم تست نهایی بعد ۸سال همسرت وقتی میخوابه میگه دوست دارم صبح از خواب بیدار بشه میگه خیلی دوست دارم 

این ۸سال به اندازه ۲۴سال به سنت اضافه میکنه 

قبول نداری یه تاپیک بزن بگو بنویسن چندسال از ازدواجشون میگذره بعد اگر شوهرت یا مادر شوهرت بهت یه حرف زشت بزنن چیکار میکنید

توی فضای مجازی داره درد و دل میکنه ، توی فضای واقعی مسلما چیزی نباید بگه ،از بابت شما هم خیلی خیلی معذرت میخوام خیلی زود قضاوت کردم ، انشاالله خوشبخت باشی خانمی😄

وای بابای منم سر وسایل خونه این جوری ۶ ماه پیش تخت قدیمیاونو دادیم رفت نو گرفیم پولشم خودمون دادیم نمی دونی چی می کرد می گفت اون تختاای فلزی عهد تیرکمون شاه ماله من بوده تا شب می ام باید تو خونه باشه مامانمم کربلا بود نمی دونی خواهرم تا صبح نخوابید