2726
عنوان

با شوهرم بدجور دعوام شد میشه بیایین

| مشاهده متن کامل بحث + 1415 بازدید | 73 پست

خودمم ناراحت شدم حرف های بدی بهش زدم و غرورش شکست ولی دیگه شورش رو دراورده بود 

مثلا پریروز با مادرشوهرم رفتم بیرون گردش دیدم دقیقا دیشب همونجا بوده برای گردش باز میگه بیا بریم اونجا رو بگردیم مغازه داره مسخرمون میکرد میگفت مادرشوهرت تو خیابون اینجا استخدام شده 

من همون دلنیا ۹۰هستم

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

خودمم ناراحت شدم حرف های بدی بهش زدم و غرورش شکست ولی دیگه شورش رو دراورده بود  مثلا پریروز با ...

واي بنظر من اين يه جور مريضي هستش ببرش پيش مشاوري چيزي،من به شخصه دوس دارم برنامه داشته باشم براي هر روزم ادم گاهي احتياج داره بمونه خونشون،،، من يه ماهه قهرم خونه بابام، اون نامردم كه خودشو نشون داد اين يه ماه چقد ادمه بديه،،،اما قبل اين اومدنم هرشب برنامه داشتيم با ماشين يه ساعتي دور دور كنيم منم خسته شده بوم اما عادت كردم تا اومدم عادت كنم الان  دارم جدا ميشم همش يه سال بود😔

2728
یعنی شماها عاشق اینید هر روز برید بیرون رو بگردید!!! من نمیگم ادم تو خونه حبس بشه اما خوبه که ادم ب ...

باید با زبون نرم تفاوتتونو بهش میفهموندی حالا هم دیر نشده بعضی وقتا به ساز دل اون برقصین بعضی وقتا به ساز دل خودت 

منم زیاد خوشم نمیاد برم بیرون همش اگه متاهل بودم دوست داشتم تو خونه باهم وقت بگذرونیم چمیدونم مثلا فیلم ببینیم

 لطفا به خاطر خودتون هم که شده به نظر من و بقیه اکتفا نکنید ما خدا نیستیم همگی ممکنه اشتباه کنیم🧡/تایپ شخصیت INTP/ چه ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم....مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم...طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری...خود را کشتم و درمان خود کردم/ چون نهالی سُست می‌لرزد روحم از سرمای تنهایی می‌خزد در ظلمت قلبم وحشت دنیای تنهایی دیگرم گرمی نمی‌بخشی عشق،ای خورشید یخ بسته سینه‌ام صحرای نومیدیست خسته‌ام، از عشق هم خسته../ خدایا شکرت ولی کاش انقد زود نعمتاتو از من بی لیاقت نگیری :)
واي بنظر من اين يه جور مريضي هستش ببرش پيش مشاوري چيزي،من به شخصه دوس دارم برنامه داشته باشم براي هر ...

بهتر راحت شدی مثل من بعدا با یه بگه اسیر میشیدی

من همون دلنیا ۹۰هستم

ما اوایل ازدواجمون هر شب میرفتیم خونه ی پدر مادرامون یه شبم تنها نمیموندیم پسرم دنیا اومد همین طور بود دیگه نمیتونستیم خونه بمونیم تا اینکه برادر خواهرای دیگمون کم کم ازدواج کردن من دیدم داریم  حرمتمونو از دست میدیم اونجوری که باید بهمون احترام نمیزارن یواش یواش کم کردم الانم شاید هفته ای یه شب بریم دیگه همسر وبچه هامم عادت کردن اینجوری بیشتر میپسندن اولش سخته ولی شدنیه

بهتر راحت شدی مثل من بعدا با یه بگه اسیر میشیدی

خيلي ادم بايد بيخيال باشه ك هر شب يا هروز بيرون رفتنش به راه باشه.... اگه يكم زندگيرو جدي ميگرفت اين وضعمون نبود الان

ما اوایل ازدواجمون هر شب میرفتیم خونه ی پدر مادرامون یه شبم تنها نمیموندیم پسرم دنیا اومد همین طور ب ...

اخه مشکل من یکی دو تا نیست همه دارن خیلی سطحی اینجا قضاوت میکنن شوهرم یه اخلاقی داره همه باید جلوش خم وراست شن اگه بریم خونه ما عروس هامون خونه ما باشن شوهرم اخم میکنه مامانم به اونا غذا تعارف کنه شوهرم قهر میکنه خیلیی اخلاق های کند دیگه داره

من همون دلنیا ۹۰هستم

شوهر منم یه مدت اینجوری بود خونه مامانم سر راه خونه خودمونه از هرجا برمیگشتیم میگفت یه سر بریم خونه مامانت

خلاصه یه بار دعوا کردم دیگه نمیگه یا کمتر میگه

خونه مامانمم که میرفتیم خودم چایی و میوه آماده میکردم اجازه نمیدادم مامانم بره آشپزخونه

آخه ساعت ۹ یا ۱۰ شب اونا شام خورده بودن جمع کرده بودن پای تی وی ما میرفتیم مزاحم میشیدیم واقعا

❤به چشمانت بیاموز که هرکس ارزش دیدن ندارد❤
ما اوایل ازدواجمون هر شب میرفتیم خونه ی پدر مادرامون یه شبم تنها نمیموندیم پسرم دنیا اومد همین طور ب ...

منم میگم هفته ای یه شب خیلی خوبه ادم احترام داره اما اینا احترام سرشون نمیشه

من همون دلنیا ۹۰هستم
یه مدت همینکه گفت بریم بیردن برو کلی خرید کن آخرشم برو رستوزان تا آخر شب قشنگ جیبشو خالی کن بزار بتر ...

من واااااقعا درک نمیکنم. میرید خونه مامانتون همش پذیرایی میشید؟؟؟ ینی خودتون پا نمیشید یه چی درست کنید؟؟؟ موقع برگشتن خونه اگه ب همریخته شد خودتون جم نمیکنید؟؟؟؟ ظرفا رو نمیشورید؟؟؟ یه جارو خونه مامدرتون نمیکشید؟؟؟

 مامان من ک اگه ی روز خونش نریم ناهار پلو خالی میخوره😂😂پرولش نیس چیز دیگه درست کنه . قوربووون مامانیم بشم ک خونش مث کاروانسراس یکیمون میره یکی دیگمون میاد😊😊

امضا😛
اخه مشکل من یکی دو تا نیست همه دارن خیلی سطحی اینجا قضاوت میکنن شوهرم یه اخلاقی داره همه باید جلوش خ ...

دیگه اصلا نر‌و اینجوری عذاب میکشی چند سال دیگه میگی چرا اصلا میرفتم شوهر منم با شوهر خواهرم اینطوریه از وقتی خواهرم ازدواج کرد خونه ی بابا زهرم شد الان دیگه هفته ای یه بار شاید ببرمش بیشتر خودم روزا تنها میرم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730