2733
2734
مادرت گفت؟ بعد تو میگی چه گناهی داره؟

نه مامانم نگفت بابام میگفت. مامانم طرفداری منو میکرد که بابام تا هفت جد آبادشو فش داد مامانم دیگه ساکت شد. 

خدایا تا وقتی تورو دارم محتاج هیچ کس نیستم
یعنی واقعا با نرفتم درست میشه؟ شوهرم که میگه من دیگه نمیام. حالا از این طرفم مامانم گیر داده که میخو ...


با نرفتنت اعصاب خودت و شوهرت آرومه و زندگیتونو می کنید.بدیهیه که مرد شصت ساله رو شما نمی تونی ادب کنی

به مامانت هم خوب گفتی...مگه زندگیت لنگ یلدایی آوردن اونهاست


و خدا برای من کافیست.....


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ب بابات گفتی حرف دهنتو بفهم؟؟🤐🤐🤐🤐🤐🤐 کار بابات درست نیست ولی بابا تف بندازه تو صورت ادم.حق ...

نه اینجوری نگفتم اینجا خلاصه کردم.. گفتم باباااااا یعنی چییییییی گریه کردم گفتم خجالت نمیکشی بسه یهو زد تو دهنم. اگه من جرئت جواب پس دادن داشتم الان کارم به اینجا کشیده نمیشد 

خدایا تا وقتی تورو دارم محتاج هیچ کس نیستم
نه مامانم نگفت بابام میگفت. مامانم طرفداری منو میکرد که بابام تا هفت جد آبادشو فش داد مامانم دیگه سا ...


کات کن دختر جون

انقدر وابستگی چسبناک نداشته باش

خواهر ناتنیت کات کرده داره با آرامش زندگی می کنه


و خدا برای من کافیست.....
2731

وا ...شما چه گیر دادی به روابط ناسالم داشتن 

یازده ساله متاهلم ...شوهرم اصلا پاشو نمیزاره خونه خواهرام و مادرم 

شاید روی هم رفته زیر ده بار رفتیم 

من تنها میرم سالی یه بار دو بار 

آرامش توی ارتباط کم و محدود هست 

حالا چه اصراریه بری 

نفرینش هم نمیگیره 

بگو دل شوهرم و منو میشکنی که بیشتر عذاب داری ....

پیش مادرتم نرو 

تا اونم به زبون بیاد به پدرت بگه ...رفتاراش رو 

قرار نی همه بترسن و بلرزن از طرف ....


من کاملا درکت میکنم..یه پدر بداخلاق و بد دهن...ولی تو هم دوستش داری..

بین شوهر وپدرت گیر کردی..با اینکه مهر و محبت نداره..توهین و تحقیر میکنه ،ولی دوسش داری..اما یه نصیحت که میدونم بی فایدست..به فکر شوهرو خودت باش..پدرت درست بشو نیست..خودتم میدونی،،عمری اینجوری بوده و همین جور هم میمونه و هر چی سنش بالا تر بره،تازه بدتر هم میشه..شما هم این وسط میمونی..فقط دیوانه نشی خوبه.ولی بدون مردم مجبور نیستن پدرت رو تحمل کنن..و جایی میرسه که دیگه می برری...شاید اگر مادر شوهرت زنده بود،الان ۱۰۰ بار کارتون به جدایی کشیده بود..پس خدا خیلی دوستت داره..به خودت بیا و عاقل باش.

نه هر قصاب ماهر،میکند پوست****** نه هر نان ونمک خور ،میشود دوست........

بابای منم اولا عین بابان بود......یعنی شوهرمو ک‌میدید انگار شوهر ننشو دیده....بابام شرایط سخت گزاشت براش.....کل جهاز ب عهده داماد..خونه بنام دخترم...۵۰۰سکه تمام...عقد و عروسی...شیربها۲ملیون.....شوهرمم همرو قبول کرد با اینکه خانوادش مخالفت کردن    ک این دختره مگه چیه ک قبول میکنی....بلاخره قبول کردن فقط مادرش اومد التماس ک خونه ووبیخیال شید بابام ثبول  کرد..همینکخ عقد کردیم    یه هزارتومن بابام دیگه بمن نداد   شهریه دانشگاهمم این طفلک میداد....از همه مهمتر نه میزاشت بیاد خونمون نه اجازه میداد برم خونشون   یه اوضاف داغونی  ......اینقدر مرد بود ک هیچی نگفت وای من از تو میشکستم ..یک سال از عقدمون گذشت صداش دراومد  ک تو زن من هستی همه خرجتو من میدم  درست نیس بابات اینقدر داره اذیت میکنه...گریم گرفت گفتم چکار کنم خوب بابامه نمیتونم برم بگم ک شوههههرررمههه عروسی کنیم تموم میشع این سختیا....تموم شد...اما از اونموقع  بد شوهرمو ب هیچ وجه نمیگم ب بابام....خودم هرروز میرم خونشون   شوهرم  هر ۴ماه یبار یه شام میاد زودم میریم....عزتشم سرجاشه..چون میدیدم چندباری  بابام حرکتی زد ک شوهرم بهش برخورد ولی من بروم نیاوردم.....در مورد شب یلدا   یه رستوران سنتی  شیک رزرو کنید برید دوتایی حالشو ببیرید....برید جای ک خوش بگدره ن حالتو گرفته شه و تحقیر شید

بماند که میشد کنارم بمانی؛نماندی😢بماند ک کار دلم را ب حسرت کشاندی😔
نه اینجوری نگفتم اینجا خلاصه کردم.. گفتم باباااااا یعنی چییییییی گریه کردم گفتم خجالت نمیکشی بسه یهو ...

سخته ولی اصلا به شوهرت اصرار نکن  که با خانوادت رفت و آمد کنه،بهش حق بده،اومدن شوهرت فقط باعث میشه بیشتر بهش بی احترامی بشه،خودت هر چند وقت یه بار برو بالاخره پدر مادرتن،ولی سعی کن زیاد نمونی که کمتر اعصابت بریزه به هم...با همون داداش بزرگت بدون اینکه پدرت بفهمه رفت و آمد کنید که احساس تنهایی هم نداشته باشی،خدارو شکر شوهرت خوبه حیفه زندگیت از هم بپاشه،اگه شوهرت دیابتم نداشت پدرت یه بهانه ی دیگه پیدا میکرد به نظر میرسه مدلش همینه،خودت به همسرت احترام بذار،تلفنی با مادرت حرف بزن،باهاش قرار بذار با هم برید بیرون،حتی با شوهرت و مادرت با هم برید بیرون که مامانت غصه نخوره،برای اینکه پدرتم چیزی نگه هر چند وقت یه بار برو خونشون ولی کم بمون

2738
چرا بخدا اولش به‌به و چه چه میکردن انقدر از پسره تعریف کردن من قبول نمیکردم انقد بابام و داداشم اصرا ...

من جای تو باشم ارتباطمو به حداقل میرسونم البته نامحسوس جوری که شوهر سواستفاده نکنه

آدامسی و آدامسی تو مبصر کلاسی تو امتحان فارسی نمره ی بیست میخواستی حالا که شدی رفوزه دلم برات میسوزه گریه نکن زار زار میبرمت شالیزار میفروشمت ۴ هزار ۴ هزار قدیمی خاک بر سر رحیمی رحیمی بیچاره ۴۰۰ تا بچه داره وقتی میره اداره سر کچلش میخواره 
اگه رابطمو قطع کنم بابام دیگه نمیذاره داداشمم بیاد خونمون. رسما تنهای تنها میشم 😭😭😭

مامانت حداقل باید جلوی داداشتو بگیره حرف بیخود نزنه،چه معنی میده یه پسر بچه تو کار بزرگترا دخالت کنه و حرف بزنه!مامانت گوش اونو که دیگه میتونه بپیچونه...

اونا اصلا براشون مهم نیست یه خواهر ناتنی دارم از طرف بابام 15یاله ازدواج کرده..... حتی 5 بارم با شوه ...


توام نرو دوری و دوستی مامانتو میخوای ببینی زنگش بزن بابات که نیس برو یا حتی شوهرتو نبر که حداقل کوچیکش نکنن

و خدا را شاکرم به خاطر همه داداه ها و نداده هایش  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز