رابطتتون باخانواده شوهرچطوریه ؟

 مجبورم، تحمل نکنم چیکار کنم؟؟؟؟؟ شوهر که پشت آدم نباشه همه میشن برا آدم شوهر دیگه استرس شده خوراک زندگیم کم مونده افسردگی بگیرم از بس فشار روحی رومه 

دقیقا مثل شوهر من.  میان میخورن میرن آخرش هم باز بدهکاری بهشون.غذا کم باشه سر سفره شوهرم میگه چرا کم گذاشتی زیاد هم باشه میگه چرا اسراف میکنی خونه بابات بود الان اندازه غذا دستت بود. 

مگه حق اعتراض هم میتونم داشته باشم؟؟؟؟؟ میگه مشکلت چیه با خانوادم مگه میان چیکار میکنن خونه پسرشونه دوست نداری نمون 😢😢😢 الان که باردارم مادر شوهرم یبار پیش شوهرم گفت قدیما ما نمیرفتیم دکتر چی میشد بچه هامون یکی از یکی خوشکلتر و سالم تر الان من حق دکتر رفتن ندارم دیگه اجازه نمیده برم با حرف مادر شوهرم 

عزیزم من که چیزی نگفتم. قطعا ازشون دلخوری که دوست نداری ببینیشون

مادرشوهرم مریضه. انتظار کمک ندارم ازشون. ولی من اگه بتونم کمکشون میکنم. مثلا اگه بریم شام یا خودم ظرفهارو میشورم و جابجا میکنم و امدنی هم جارو میکشم میام خونه

هیچ عروسی از دست مادر شوهر و خانوادش ی آب خوش از گلوش پایین نمیره...  درسته که میگن مادر آدم هر جوری بوده بچه هاشم همونجوری خوشی و سختی میکشن مادر منم کم نکشیده از خانواده بابام دقیقا همونارم من دارم تحمل میکنم. 

میفهمن کارای اشتباهشونو اما دیر میفهمن اونموقع هم نه اعصابی برا ما مونده نه خاطره خوش دوران جوونی که........  عمرمون به بطالت میگذره که گذر زمان دیگه بر نمیگردونه این روزارو که میتونست با خوشی باشه حیف و صد حیف

عزیزم درکت میکنم. ولی سعی کن کینه به دل نگیری. چون کینه بیشتر تورو آزار میده. سر سنگین تا کن ولی از درون خودتو آزار نده. 

خانواده ی همسرم واقعا خوبن ولی خب هر دلخوری هم پیش امده سعی کردم فراموش کنم. 

بهترین روزها و لحظه هارو برات ارزو میکنم خانومی

خوب عزیزم چرا قبل بچه جدا نشدی واقعا سخته اینجوری که شماام میگفتی قدیم همه چیز ارگانیک بود الان همش اشعه هست باید کنترل برم