من نامزد ک کردم برادرشوهر حسودم ک همش میگف قصد ازد نداره ی ذره بچه بود زود نامزد کرد و منم عروسی کردم جاری کوچکم زنه همین اومد خونمون تموم وسایلم و دید ب جاری بزرگم گفته بود همه رو میخوام مث ستایش بگیرم
بعد جاری بزرگم ک کرمم داره اومد ب من بگه ک منو حرص بده بهش گفتم اگه اینو گفته از بچگیشه اما مطمئنم نمیتونه چون من خیلی چیزامو از جاهایی خریدم ک اون نمیتونه بره
خلاصه زد ودم عروسیش مامان با دختر ه دعواش شداز خونه انداخت بیرون اونم بدون جهاز رفت خونش
فقط تونس ماکروفر و. مث من بگیره
بقیه چیزاش دست دومی خرید بعضیاش مال خاله شوهرم بود خرید