سلام سرشب بود یهو دیدم حلقم نیس خلاصه کل خونرو زیرو رو کردم پیدا نشد....بعد شوهرم اومد شروع کرد به گشتن خیلی عصابش خورد بود یهو رفت سراغ طلاهای دیگم....النگو گردنبندم.....یهو صدام زد فلانی گردنبند کو گفتم تو جعبشه...گفت نیس...هیچی دیگه نزدیک بود سکته کنم....رفتم از دستش گرفتم دیدم ای داد بیداد نیس...هفته قبلش خونه داییش ختم گرفته بودن....ظهر رفتیم اونجا...بعد گردنبندم تو کیفم گذاشتم گفتم خونه امنیت نداره...همونجا بودیم دختر داییش که یکونیم سالش بود هواسم نبود وسایلامو دراورد از کیف منم همرو رفتم گرفتم ریختم تو کیفم....بعد عصر اومدم خونه لباسو کیفمو عوض کردم راهی مراسم ختم شدیم....رفتم سراغ همون کیف دیدم اون تو هم نیس...هیچی دیگه گفتیم حتما افتاده توی خونه داییش...یا که کسی برش داشته....شوهرم انقد هول بود که رفت به مامانش اینا گفت من نشسته بودم داشتم گریه میکردم گفتم حتما دزد اومده برده گردنبندو حالا مامانش بخودش گرفته فک کرده ما به اونا تهمت زدیم..بعدکل اتاقو بهم زدیم...مادرشوهرم زنگ زد به خاهرش ... اخه شوهرمینا گفتن حتما اون برداشته( اخه هفته پیش سره یه بحثی یه حرفی زد بخاطر همون اینا گفتن اون برداشته میخواد اذیتمون کنه)اخرین بارم اون روز ختم خونه داییه شوهرمو اون جاروزد....ماگفتیم افتاده کف خونه داییش خالش جارو زده برداشته....خلاصه مادرشوهرم زنگ زد بهش که اره توروخدا اگه تو برش داشتی برش گردون عروسم نشسته گریه میکنه حالش بده (اخه حاملم هستم) هیچی همون موقع شوهرم پرید کیف دستیه عروسیمو باز کرد دید ای داد بیداد تو کیف دستیه...هیچی دیگه الکی به اون بنده خدا و چند نفر تهمت زدن...اونم قسم خورد بر نداشتم...خیلی ام دلخور شد بنده خدا😂😢اینم بگم نذر کردم سفره صلوات بندازم اگه گردنبندم پیداشه....اما انگشترم هنوز پیدا نشده نمیدونم دیگه کجارو بگردم دعا کنید انگشترمم پیداشه