اره واس بابام بود نامزد ک شدیم عقدی
به بابام گفتم کار نداره مغازتو بده دستش کار کنه زندگی منم بچرخه بابام گفت باشه کل وسایلشو گرفت اماده بهش تحویل داد خدایی شوهرم اهل کار تو این چندسال کلی کار کرد و از وقت تفریحاتش گذشت بابام هزاری ازش نگرفت فقط ماهانه ۵۰۰ پول مالیات مغازه رو میداد
جنگ ک شد بین خانواده هامون و مادرش اون حرفو زد بابام به شوهرم گفت یا خالی کن یا عین عریبه بده مادرت نمیدونه من لطف کردم وظیفم نیست
شوهرمم تا مدتها با مادرش قهر بود الانم اجاره مغازه رو کامل میده
پیش مادرش هم گفتم من راضی نیستم بابام کمکمون کنه اخرش بشنویم وطیفش بوده و باید میداده و خرج تو و دخترات بشه
اخه مادرشوهرم بیوه است بعصی وقتها پول کم میاورد شوهرم میداد بهش ولی دیگه اجازه ندادم بده