پدر و مادرم بنده خداها خیلی به من میگفتن طلاق بگیر من خودم میگفتم نه حوصله حرف فامیلارو ندارم ،اینا با من کارایی کردن اگر برات تعریف کنم میگی شوهرت اصلا آدم نبوده من پذیرش داروخانه بیمارستان بودم شوهرم نذاشت برم سر کار بعد فهمیدم خواهرشو فرستاده جای من گفته من معرفش بودم ببین چقدر حیوونن
واقعا درک می کنم تو فامیل ما هم موردی داشتیم که این خانم تا 8سال فحاشی ها ودست بزن ها وتحقیر ها را تحمل کرد وتصمیم به جدایی گرفت پس از 10ماه قهر کردن حالا شوهرش سرش به سنگ خوردوبه التماس افتادبعدازواسطه قراردادن افرادزیادبرای دختر فامیل حق طلاق بدون قید وشرط را گرفتیم همراه با مهریه حالا خدا را شکر 3هفته ای است که رفتن سرزندگی ادم شده ودست از کارهاش برداشته.
وقتی دیدم نگاه میکنع وای چقد گریع کردم خدا لعنتشون کنه اونارو تو سرکار نگاه میکنه فک کن تو محل کار به خانوما چه نگاهی داره یا شایدم انجام داده کاری
ایکاش یکی بود وقتی بهش میگفتم مشکلاتم رو نجاتم میداد
لایکتون کردم بیایید بحرفیم فعلا
خیلی دلم گرفت😔ان شاالله که خدا آرامش بیاره تو زندگیت،صلوات فرستادم برا آرامشت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
47 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
