حتما باید درمورد مادرشوهرباشه که بیاین

تندرفتم..خودشم الان گفت عصبانیتمو دارم کنترل میکنم.دعوام شد.اماالان رفتم اروم بود.خودم خجالت کشیدم.بنظرت گیام بدم عذرخواهی کنم؟یه وقت اخراجم نکنه  

میدونم.خودشم میدونه ازاین جاییی که هستم راضی نیستم.اماعلتشو نمیدونم.لجبازی بامنه.تنبیهه.خودش میگه چون نیرونیس.امامن حرفشوباورندارم

چرا>؟؟گفتم عذرخواهی کنم که  وم باشه برم درخواست بدم

هم اینکه یه وقت فردااخراجم نکنه.چون تواین 4سال که اذیتااکردم واذیتاکرد   اخه مادوتا عین کارد وپنیریم.خودشم یه بارگفت اینو

ولی خومنکه مرض ندارم.لابدجایی حقم خورده شده.الانم که تبعیدشدم جایی که دوستت ندارم خب سرکوچیگترین چیزعصبی میشم وقتی اینجارودوست ندارم

خیلی.هم اون خیلی ازمن پره .هم من.امامن حقم خورده شده.من قدیمی ترین نیرومرکزم.اما نبایداین جایگاهم باشه.همشم روی لجبازی بوداا.خب من وقتی رفتم کم سن تربودم لجبازبودم.بلدنبودم باهمکارومدیرو..چطور برخوردکنم.اماخب به مروربهترشدم...جایگاه واقعیمو بهم بده تاببینه چطوررفتارمیکنم.وقتی بی احترامی ببینم قطعا باراول دوم سوم میبخشم میگم اشکال نداره.اماباراخرمنم بی محلی میکنم.

جالب  اینه ازش متنفرم یکم مهربون میشه دوباره دلم میسوزه.دوباره یه حرکتی ازش بدم میاد.دوباره دلم رحیم میشه.