شما بودید چی کار میکردید بچه ها؟؟؟

من باشم که اصلا نمیرم 

ولی تو میگی شوهرت میگه بخاطر کارم مجبورم

چقدر فاصله است بین شهراتون؟و اینکه فرهنگاتون چطوره؟فامیلای شوهرت چه رفتاری باهات داشتن؟

من و همسرم از دو شهر متفاوت بودیم و برای اینکه روزی روزگاری شوهرم نگه بریم شهر اونا واسه زندگی   ، همون اول یکی از شروط عقد این بود که تعیین محل ز ندگی با من باشه، اینو‌گفتم شاید برای بعضی دخترای مجرد موقع ازدواج مفید باشه 

ولی برای شمااگه شوهرت موقعیت شغلی و مالی بهتری داره قبول کن ولی روابطتت با فامیل همسر و محدود کن  مادرت هم میتونه بیاد سر بزنه و شما هم همینطور 

منم تجربه دارم چند سال زاهدان شهر سرباز رفتم تا انتقالی گرفت 

می رفتم باهاش، پارسال تو همچین موقعیتی بودم شوهرم می خواست بره شهر دیگه گفتم منم میام تازه تنها تنها بودم اونجا هم عرب زبان بودن دوست نداشتم تنها بزارمش

هرکس خودش باید با توجه به موقعیتش تصمیم بگیره

چند سال شوهرت کنار خانواده تو بوده چند وقت هم تو برو کنار خانواده اش اگه رفت و آمد زیاد باهاشون باعث میشه اذیت بشی همونجا خودتو مشغول ی کاری کن که وقت نداشته باشی بری پیششون یا بیان پیشت زندگیه دیگه پایین و بالا داره 

عزیزم اگه کار همسرت اونجا بهتر میگیره پس شما هم بهتره بری بهرحال دیگه ازدواج کردی نمیشه همش ور دل خانواده تون باشین که....درمورد همسرتون هم نمیدونم چطوریه که پشتیبان شما هست در مقابل خانواده اش یا نه یا اینکه هر چند وقت یه بار به یه خانواده اش سر میزنه ؟ 

بهرحال حتی اگه خانواده شوهر هم با شما تو یه شهر باشن دلیل نمیشه که مدام باهاشون در رفت و امد باشین