اشکال نداره عزیزم. بخدا نمیخوام از خودم صحبت کنم ولی با این همه بدی وقتی کسی حرفی پشت سرش بزنه پیشم بوم میاد متاسفانه یه جاری بزرگتر دارم دایم از اون بد میگه اصلا من کینه ای نبودم حتی اگه بدترین ها رو در حقم میکردن ولی جاری بزرگم از همون موقع که نامزد بودم همش بد این یکی جاری رو میگفت به حدی که یه غول ازش تو ذهنم به وجود اومد بعدم که عروسی کردیم حدود ۶ ماه مجبور بودیم تو یه خونه با همین هم عروس که الان از دستش ناراحتم زندگی کردم تو مدت خیلی بد رفتار میکرد خوب طبیعتا منم از اول نسبت بهش دلم چرکی بود دیگه بد تر شدم مثلا تا خودمون بودیم همش خواهش که من نمیتونم کار کنم باردارم و منم قبول میکردم و کاراهارو انجام میدادم ولی وقتی مهمون میومد اصلا نمیزاشت من بلند شم حتی به مهمون میگفت کمک کن ولی منو نمیزاشت اگه هم بهش می گفتم میگفت حالا تو زورت میاد من با فلان مهمون تعارف ندارم و کارم و اون انجام میده حتی غذایی که من درست میکردم واسه مهمون اونو هم نشون زن مهمون میداد که ایا اندازش کافیه یا نه
در کل خیلی قضایا پیش اومد که من ازشون دور شدم و اونا به شوهرم نزدیک
وگرنه من با هیچ کدوم از اعضای خونواده شوهرم مشکل ندارم