2410
2553
عنوان

اين داستان مادر شوهر عجول من🤭بياين براتون بگم چي شد

| مشاهده متن کامل بحث + 1308 بازدید | 54 پست
من اصلا شوك شده بودم هنگ بودم از اين رفتاراي بچگانه😆😆

احساسی تصمیم میگیره. مثل مادر شوهر منه. من همیشه هم بهش میگم تو لحظه تصمیم نگیرید یکم فکر کن

روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

احساسی تصمیم میگیره. مثل مادر شوهر منه. من همیشه هم بهش میگم تو لحظه تصمیم نگیرید یکم فکر کن

آره ديگه تو يه لحظه طوفان به پا ميكنه بعد كه خوب گرد و خاك كرد ميبينه مثل اينكه اشتباه كرده ميره ميشينه عقب، ولي اثر كارش مونده ديگه. 

آره ديگه تو يه لحظه طوفان به پا ميكنه بعد كه خوب گرد و خاك كرد ميبينه مثل اينكه اشتباه كرده ميره ميش ...

بعد توقع دارن همه فراموش کنن😂

روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...
2456
بعد توقع دارن همه فراموش کنن😂

دقيقااا😂😂 مامانم ظرفا رو كادو كرده بود بعد توي يه كيسه بزرگ بود. آورده بود سر ميز داد به مادرشوهرم، جاري و خواهر شوهر و بقيه چشمشون به مادرشوهرم بود كه هِي ميگه حالا جريان داره و نميخواد ظرفا رو قبول كنه جريان چيه😐😄 

دقيقااا😂😂 مامانم ظرفا رو كادو كرده بود بعد توي يه كيسه بزرگ بود. آورده بود سر ميز داد به مادرشوهرم ...


😂😂😂براشون تعریف کن

روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...
2714

هلیا ،،،دارم داستان این مادرشوهرتو می خونم خدایی خنده ام گرفته

خواهرم چله حق شناس وچله سوره حشر و احزاب برای ازدواج میگیره،،،چهل روز  سوره هایی از قرآن انتخاب می کنه ومی خونه که مناسب حاجت شما باشه   اینم ایدی تلگرامش Rostami146   خداروشکر خیلی ها حاجت گرفتن 
هلیا ،،،دارم داستان این مادرشوهرتو می خونم خدایی خنده ام گرفته

بخون بخون، واي من حرصم گرفته بودا. بعدش كه دستپاچه پاشد رفت تو انباري اون موقع منم كلي يواشكي خنديدم😆

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز