2733
2734
عنوان

ای بابا چرا آخه تاپیکو تعطیل کردین؟؟

| مشاهده متن کامل بحث + 281 بازدید | 39 پست
شاید قطع دسترسی شد

آخه برا چی؟؟ مگه چی کار کرد؟؟ به اون خوبی داشت حرف میزد که 

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️
آخه برا چی؟؟ مگه چی کار کرد؟؟ به اون خوبی داشت حرف میزد که 

من چه بدونم. شاید گزارش زدن 

خداوندا التماست میکنم دیدن این لحظه ناب را به تمام مادران جشم انتظار نصیب کن. خداونداهر جه شکرت کنم کفایت نمیکند. به من حقیر لیاقت نگهداری از امانتی که بهم بخشیدی رو بده!!!! حسرت فرزند را به دل هیچ خانواده ای نزار. خدایا با تمام حقارتم در برابر عظمت بی پایانت سر تعظیم فرود میاورم و با تمام وجودم میگم شکرت شکرت شکرت

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

تو رو خدا اگه ترسناکه من برم. حتی یه ذره ترسناک


خب هست اما نه مثل اون تاپیکایی ک مثلا خاطرات ترسناک داره 

بیشتر مشکلات و میگفتن اونم راهنمایی میکرد 

پیشنهاد میکنم نمونی بهتره 😂😂

 دختررویاها نگو بلا بگو 😼_خوشگله خوشگلا بگو 😺_موی بلند 😸 فِیس قشنگ😻_ابرو کمون 😎_چشمون درشت 😀دامن کوتاه آخ آخ آخ 😍😘 نه فرفری نه موی لخت ،فقط موهای موج دار دختررویاها خوچله 👱😇😄   👑 آی ام آفرودیت محلتون 👑😹😻😻   و همچنان زندگی یعنی 💄افرودیت _افرودیت یعنی زندگی 💄،این دو کلمه در هم تنیده اند 👠   😍   من یعنی لباس های تور توریه کوتاه ب رنگ های قرمز و سفید و صورتی جییییغ😍😍👄 یعنی ی کیف جیگولی پر ازماتیک های خوشرنگ💄👒یعنی لاک های خوش رنگ و مخملی 💅💞                                                    آی اَم خودمو خیلییییییییییییی دوووووووس آی لاو یو خودم .👒💍ابراز علاقه مردان دهه پنجاهی به معشوقشون :شده ام بُت پرسته تو قسم به چشمون مَست تو😚. ابراز علاقه مردان دهه شصتی به معشوقشون:دنیا دیگه مثل تو نداره نداره و نه میتونه بیاره😍.ابراز علاقه مردان دهه هفتادی به معشوقشون: دوسِت دارم کصافط ،لعنت به اون قیافت 😐 ابراز علاقه مردان دهه هشتادی به رِلِشون😂: بووووووووووووق 🤕..هنوز از گودزیلاهای دهه نودی اطلاعاتی در دست  ندارم😳  شعاره من :هستی باش نباشی هستن_تازه بودی ام بودن 😂😂    درضمن به کسی مربوط نه بوداهه که من بااقایون تبادل نظر میکنم 😁😊  بخودم مربوط بوداهه. همه چیزو جنسیتی نکنین_مریض شدم دیگه از دستتون.😐            درمورد زندگی شخصیمم نپرسین اگه بخوام خودم تاپیک میزنم میگم .دیگه توبه کردم.فکرم نکنین که شما همه مریم مقدسین و من جنیفر لوپز😁 این و خدا داندو بس 😊😍 اره من   حیا رو  خوردم ابرو رو هم تُف کردم رو صورت دشمنام 😬😏  دخترای شوخ وقتی جدی میشن یعنی واویلاست😂من همون آدم خیلییی خوبی ام ک هیچکس نمیتونه تصور کنه  ک چقدررربدم👱 آی اَم بی اعصابه مهربون.بستگی داره تو کدومشو انتخاب کنی 😏😁هر کی به امضام گیر بده یعنی فضوله 😂😂😹😹✋
خب هست اما نه مثل اون تاپیکایی ک مثلا خاطرات ترسناک داره  بیشتر مشکلات و میگفتن اونم راهنمایی ...

چرا ترکوندن آخه؟؟

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️
2728
یه تاپیک زدم سوال داشتم از یه کاربر درباره جن و این چیزا والا نه کسی حرف بد زد نه کسی فحش داد ترکوند ...

همون جا منو ريپ كردي

از وقتي تو براورده نشدی ديگه هيچوقت آرزو نكردم!
همون جا منو ريپ كردي

شاید دستم خورد

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️
چرا ترکوندن آخه؟؟


والا نمیدونم ی عده کلا فازشون چیه 

منم ی بار تاپیک ترسناک زدم البته جنگیر توشنبودا خاطره بود بعد ی هو رفت هوا 

 دختررویاها نگو بلا بگو 😼_خوشگله خوشگلا بگو 😺_موی بلند 😸 فِیس قشنگ😻_ابرو کمون 😎_چشمون درشت 😀دامن کوتاه آخ آخ آخ 😍😘 نه فرفری نه موی لخت ،فقط موهای موج دار دختررویاها خوچله 👱😇😄   👑 آی ام آفرودیت محلتون 👑😹😻😻   و همچنان زندگی یعنی 💄افرودیت _افرودیت یعنی زندگی 💄،این دو کلمه در هم تنیده اند 👠   😍   من یعنی لباس های تور توریه کوتاه ب رنگ های قرمز و سفید و صورتی جییییغ😍😍👄 یعنی ی کیف جیگولی پر ازماتیک های خوشرنگ💄👒یعنی لاک های خوش رنگ و مخملی 💅💞                                                    آی اَم خودمو خیلییییییییییییی دوووووووس آی لاو یو خودم .👒💍ابراز علاقه مردان دهه پنجاهی به معشوقشون :شده ام بُت پرسته تو قسم به چشمون مَست تو😚. ابراز علاقه مردان دهه شصتی به معشوقشون:دنیا دیگه مثل تو نداره نداره و نه میتونه بیاره😍.ابراز علاقه مردان دهه هفتادی به معشوقشون: دوسِت دارم کصافط ،لعنت به اون قیافت 😐 ابراز علاقه مردان دهه هشتادی به رِلِشون😂: بووووووووووووق 🤕..هنوز از گودزیلاهای دهه نودی اطلاعاتی در دست  ندارم😳  شعاره من :هستی باش نباشی هستن_تازه بودی ام بودن 😂😂    درضمن به کسی مربوط نه بوداهه که من بااقایون تبادل نظر میکنم 😁😊  بخودم مربوط بوداهه. همه چیزو جنسیتی نکنین_مریض شدم دیگه از دستتون.😐            درمورد زندگی شخصیمم نپرسین اگه بخوام خودم تاپیک میزنم میگم .دیگه توبه کردم.فکرم نکنین که شما همه مریم مقدسین و من جنیفر لوپز😁 این و خدا داندو بس 😊😍 اره من   حیا رو  خوردم ابرو رو هم تُف کردم رو صورت دشمنام 😬😏  دخترای شوخ وقتی جدی میشن یعنی واویلاست😂من همون آدم خیلییی خوبی ام ک هیچکس نمیتونه تصور کنه  ک چقدررربدم👱 آی اَم بی اعصابه مهربون.بستگی داره تو کدومشو انتخاب کنی 😏😁هر کی به امضام گیر بده یعنی فضوله 😂😂😹😹✋
2738
چهار تا چیز مفید هم آدم بخواد یاد بگیره و بدونه نمیرارین  حالا تاپیک خیانت و این  حرف ها ...

لیلا جان الان یکی دیگه از دوستان هم تاپیک زده بودن کاربر جنگیرو صدا زدن تاپیکشون ترکید شاید به دلیل اسمشه ،شما تاپیک که خواستید بزنید اسمشو نیارید بعد داخل تاپیک صداشو بزنید بیاد 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز