درکم میکنم منم مادرشوهر و پدرشوهرم بخاطر تعمیرات خونشون مثلا یک ماه میخواستن بمونن هفت ماه موندن
چقدر گاهی عصبی میشدم گریه مکردم قا ب شوهرم میگفتم یا دعوامون میشد یعنی یک ماه دیگه میموندن فک کنم کار بیخ پیدا میکرد
یک ماه بعد عروسیم رو سرم اوار شدن تازه عروس و دوماد بودیم