من سال دوم اینجوری ام
یسالم نامزدی امیدوار بودم که درست میشه
این سه سال
هربار میگم چجوری ده بیست سال دیگه تحملش کنم؟
تا کی ازش گدایی پول کنم؟
رانندگی میکردم انقدر ماشین دستم نداد میترسم حالا؟
نمایشگاه زدم ولی هیچ انگیزه ای ندارم دیگه.
یعنی تا آخر عمر قراره اینجوری زندگی کنم؟ جوری که نمیخوام.
این ظلمه واقعا...
خدا کنه اوضاع همه خوب و روبه راه شه. من دیگه صبرم تموم شده.
بخدا من اهل چشم و هم چشمی نیستم اصلا.
طلاهامو گذاشتم بانک الان دو تا دستبند پلاستیکی دستمه خودمو گول میزنم میگم سنگیه. ولی وقتی میبینم پسرای فامیلمون برای زنشون تولد میگیرن و سوپرایز و همه رو دعوت میکنن
ولی آقا هیچوقت بخاطر من هیچی نکرد