آره حرفت درسته
من فردای عروسیم که مادر شوهرمو شوهرم زبون درازی کردن
همون روز نشوندمشون سر جاشون!
به شوهرم گفتم این رسمه زندگی نیست!
پررو گری و زبون درازی و دهن بینی کنی،گفتم همین امروز ازت جدا میشم!
که به غلط کردن افتاد،
بعده ها تا یه مدت میگفت تو نمیخوای با من زندگی کنی!
گفتم اگه خوب باشی میخوام، وگر نه درست متوجه شدی نمیخوام!
خلاصه الان آدم شده اما همیشه ترس از دست دادنمو داره!