من نمی خوام جدا بشم چون دوسش دارم ولی از حرفایی که بهم میزنه ناراحت میشم واسه ایندم میترسم...بعضی وقتا میگم الان جوونم تکلیف خودم رو روشن کنم باهاش بعدا که پیر بشم و تنها بمونم چی از دستم بر میاد....بعضی وقتا هم میگم تا بعدا کی مرده کی زنده آدم باید تو زمان حال زندگی کنه....
نه انشالله درست ميشه ،طلاق اصلا فكر نكن حيف بچه هات نيست ،منم أوائل ازدواج همسرم خيلي گوش به فرمان جاري و خواهر شوهرم بود فقط سكوت كردم ،منم تو خانوادهش نمي رفتم اصلا تا آلن كه ٢٨ ساله تو يه جشن أينا نرفتم فقط دور ازتون جند مدت پيش بسرشون فوت شد رفتم .همسرم تنها ميرفت بعد هم بر ميگفت تو سرم خالي ميكردولي احترام خانوادعم رو داشت و هفته ايي يكبار يا مهموني يا عروسي اون مي اومدم من همش سر مار رفتن رو بهونه ميكردم ،بعد از مدتي دست همه براش رو شد حالا ب زور و التماس باهاشون حرف ميزنه .حتي زنگ هم ميزنن بهم ميگم جوابشون رو ندهه كم باعث اذيت شدن
شوهر منم خیلی تحت تاثیر خانوادشه...خیلی رو مخم بخدا هر کاری میکنیم بهشون میگه هرجا باشیم خواهراش صبح زود ساعت هفت که میزنه بیرون زنگ میزنن ولی دخالت میکنن.میگن که ما فقط با خانواده اون باشیم و فقط فک فامیل اون باشه ...خلاصه میخوان که من مث عروسای صد سال پیش باشم براشون.خواهرای خودش هر دقیقه خونه باباشون هستن و بچه هاشونم همون جا باهاشونن. ولی برا من قانون میزاره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
38 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
