عزيزم من شرايط شما وطرفتان را نمي دونم و نمىدونم چقدر شما وابسته ايد وچقدر ايشان خودمم از آنها هستم كه حتي خريدم ميرم بارها شده دلم براي فروشنده سوخته خريد كردم
ولي اين را ميدانم ازدواج براي دلسوزي يا وابستگي اصلا درست نيست چون وقتي به مراد دلشون ميرسن و زير يك سقف ميروي اين حرف ها تمام ميشه وشما مي موني واحساس شكست خوردگي وبدون خانواده
شايد واقعا طرفت خوب باشه ولي احساسي وبدون جلب رضايت خانوادت كه اينقدر دوست دارن تصميم نگير دل گرفتنت هم اشكال نداره هيكس با اين احساس غريبه نيست محكم وبااستقامت باش
واگر واقعا ميدوني لايقت هست براش بجنگ ورضايت خانواده را بدست بيار اگر نه با دلسوزي هميشه احساس پشيماني وسوخت شدن داري
اگر نميخاي خودت كم كم ازش فاصله بگير وبا سياست كه اونم اذيت نشه