بهم گفت دوست دارم بیشتر حس کنی که خانوم خونه شدی مثلا اگه اینه کثیفه تمیزشکنی چیزی که اصلا بهش توجه نکردی نمیدونم چمدون گوشه خونس چندروز گذشته همش منتظری من ببرم بزارم بالا کمد و ... یا جعبه گوشه خونس خب کلید های انباری هم اونجاست اونم اصلا دست نمیزنی....اینم بگم من الان کاری ندارم و دانشجو ام و پایان نامه دارم اما دلم نمیخواد ازین خانوم هایی باشم که هی بشور بصاب میکنن یکسره خدا رو خونشون جمعه....من وقتی میاد در حد خودم همیشه یه جمع و جور میکنم تا نمیخوام عادت شه که یکسره خدا بخوام جمع و جور و گردگیری کنم حس میکنم همش دارم ازین کارا میکنم...نمیدونم شاید چون تازه عروسم این حس رو دارم....خب شامپو تموم میشه خودت بنداز اشغالی چرا باید منتظر باشی من برم بندازم 😕من اشتباه میکنم؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من همش میترسم عادت شه فک کنه وظیفه منه همه این کارا البته ادم بی منطقی نیست میگه الان که خونه داری و ...
اره دقیقا منم سال اول از همین میترسیدم و حتی میخواستم زودتر یه جا مشغول شم که بد عادت نشه، ولی خب واسه اینکه بد عادت نشه کل کارا رو کردن بکیر ولییی یه سری کارا که مردونه است و ازش بخواه که انجام بده مثل پاک کردن گوشت و مرغ و ماهی و تی کشیدن و مثلا پهن کردن لباسا و همون چمدونی که گفتی و ... من شوهرم سال اول اصلا ظرف نمیشست ولی الان تو ماشین جیدنیا روکه میچینم بقیه روکه باید با دست شیت و میشوره یا مثلا هفته ای یه شب غذایی که اماده کردم و میگم تو میز و بچین وجمع کن که کار کردن یادش نره، حاضر که شد صدام میزنه،
😅😅😅درسته خودم باید ازش بخوام...انصافا هروقت کاری خواستم ازش انجام داده
اینسری یه چیزی مث جعبه و و چمدون و اینارو بهش بگو منتطر شدم تو بیایی تنهایی نمیتونستم! رو اعصابه گوشه خونه! واااای خونه شلوغ شذه! اگر اون لحظه نبرد نرو رو مخش فرداش بگو من شده یه هفته گوشه خونه مونده یه بار اولش گفتم یه بار 5روز بعد 😬 این وسط مهمون بیاد خیلی خوبه ادم میگع وای اینو ببر ابررو ریزیه!
زباله ها رو تا وقتی نفهمیده وظیفه شه ببر خودت نبر! وقتی هم دارید میرید بیرون زباله هم هست حتما اون باید ببره مگر اینکه دستش پر باشه!