2737
2739
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 1937901 بازدید | 85553 پست

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

من ک هنوزم با چیزهای بزرگ خوشحال نمیشم باور میکنی وقتی ماشین مورد علاقمو خریدم انقدر خوشحال نشدم اون ...

وای خدای من

منو بردی به دوران کودکی و نوجونیم

چقددددر دلم تنگ شده بود و کلا از یادم رفته بودن.


کلاس پنجم با دوتا از دوستام تو مدرسه مون کتابخونه راه انداختیم(مدرسه مون تازه جاش عوض شده بود و کتابخونه هنوز نداشت) خودمون شده بودیم رییس کتابخونه و مدیر و اینا بهمون کار نداشتن، چقدر حس خوبی بود اون مسئولیت).


راهنمایی که بودم مدرسه مون خوابگاه داشت واسه بچه های که مسافتوشن دور بود، یه شب منم پیششون موندم، چقددددر اون شب خوش گذشت.


یه درخت اقاقیا داشتیم وسط حیاط مدرسه ، همیشه زیرش جم می‌شدیم و این موقع سال بوی اقاقیاش فوق العاده بود، عاشقش بودم، الانم تو خیابون مون اقاقیا داره و پر از گل شده، بوش به مشامم میرسه یاد ایون درخت حیاط مدرسه میفتم


اوه خدای من کل خاطراتم همینطور میاد تو ذهنم

ممنون که منو بردی به اون حال و هوا☺️😍😍

من فیشیال خونگی ام انجام دادم فیلم دیدم نماز وقضای نماز خوندم نهار درست کردم. ظرف ها ...

عزیزم اگه امکانش هست روش فیشیالت رو توضیح میدی؟

دوست دارم تو روتینم بزارم ولی رفرنس خوبی راجبش ندارم

2731

و من:

دیروز عصر وسایل علی جون رو آماده کردیم رفت اردو، اولین بار بود شب میخواست تنها جایی باشه و یکم استرسشو داشتم 

ولی خب خداروشکر خودش کلللللی خوشحال بود و ذوق داشت،منم نگرانیم رو بروز ندادم و تو خوشحالیش همراهش شدم


فیلم‌هایی که معلمش می‌فرسته رو رصد کردم و متوجه شدم بچه م حین کوهنوردی کفشاش گلی شده و ادامه نداده برگشته اردوگاه🙃😁. از کثیفی متنفره و نمیتونه تحمل کنه. 

پیرو صحبتهای نانا جون😁🙃 بچه م انقد کل بازی نکرده و همیشه تمیز بوده الان تحمل کفش گلی رو ندارن.

بگذریم


علی جون رو تحویل دادیم دیروز و بعدش رفتیم لپتاپ فایزه یه موردی داشت دادیم بررسیش کنن.

چرخم رو دادیم تعمیر و امروز عصر حاضر میشه


برگشتیم خونه الویه رو همسرم کامل کرد منم خونه رو مرتب کردم.

شام خوردیم فیلم دیدیم و تنقلات خوردیم و خوابیدیم

این چند روز یه کتاب کامل خوندم یکی هم تا نصفه خوندم 


امروز:

دیرتر بیدار شدم

ظرررررف شستم، انقد که ابچکون و اطراف سینک پر شد و ادامه ش رو نمگیر رو اپن خشک شد(تصور کنین چقددددر زیاد بود)

صبحونه خوردیم همسرم رفت سرکار

نهار الویه داریم هنوز

برای شام حبوبات گذاشتم اش درست کنم

برای نهار فردا کله پاچه گذاشتم

گردو بادوم شکستم

لباس اتو زدم

همزمان یه سریال دیدم


نماز خوندم

بی نظمی های خونه رو برطرف کردم


نهار بخوریم و بعدش بشینم پای لپتاپ

یسری لباس دستی هم هست باید شسته بشه و دوش بگیرم

ماشین بزنم و پهن بشه


عصر باید بریم دنبال علی و بعدش چرخم رو بگیریم


وای خدای من منو بردی به دوران کودکی و نوجونیم چقددددر دلم تنگ شده بود و کلا از یادم رفته بودن. ...

خواهش میکنم .مرور کردن این جور خاطرات از صدتا تراپیست بهتره حس حال خوبی داره

میشه لطفا برام صلوات بفرستین  ممنونتون میشم
عزیزم اگه امکانش هست روش فیشیالت رو توضیح میدی؟ دوست دارم تو روتینم بزارم ولی رفرنس خوبی راجبش ندار ...

چیز قابل گفتنی نیست گلم همین کلمه فیشیال خونگی سرچ کنید مراحل براتون میاره.

شادی صدام کنید
2738
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز