من زنگ نزدم اونم همینطور

من هفته ای یه بار زنگ می زنم بعد حس می کنم هیچ حرف خاصی ندارم!! 

البته درد دل زیاد دارم ولی با مادرم نمی تونم بگم !!  حرف نگه دار نیست!!!

من نمیتونم که زنگ نزنم 

دلتنگ خونوادم میشم چون تو شهر غریبم هر موقع که وقتش باشه به مامانم زنگ میزنم کلی باهم صحبت میکنیم حال دلم خوب میشه همیشه هم من بهش زنگ میزنم انتظاری از مامانم ندارم که نوبت اون هست یا نه 

به مادرت زنگ بزن اگه با شنیدن صداش حال دلت خوب میشه 

لحظه ها خیلی زود میگذره چه بهتر که با مهربونی و خوشحالی بگذره

نه من اینجوری نیستم. روزی سه بار رو‌حتما میزنم. تگر به خبر جدیدی داسته باسم بازم بهش زنگ میرنم. باهم حرف میرنیم. چون خواهر ندارم. یه زنداداش دارم از صدتا خوار بهتر وخواهرتره. یه روز درمیون هم اون زنگ میزنه به من. 

اخی منم همینطورم عزیزم

من درک میکنم

روابط تون از نوع رسمی و محترمانه هست 

اشکال نداره 

خیلی ها همین طور هستند 

اتفاقا منم دو تا خواهر دارم ولی با اونها هم درد دل نمی کنم خودشون به قدر کافی مشکل دارن دلم نمی خواد غصه زندگی من رو هم بخورن!!!!  

درد دل هام میام اینجا فریاد می زنم!!!!!!!

بالاخره همه ادما مشکل دارن ولی هرچه خانواده کمتر بدونن کمتر عصه میخورن