سلام دوستان.........من 38 سالم هست و یه دختر 9 ساله دارم........شاغل هستم.......وضع مالی متوسطی داریم...........بارداریم خیلی راحت بود ولی پر ازاسترس اینکه بچه طوریش نباشه.........دخترم تا دوسال شبها نمیخوابید و گریه میکرد..........تو بزرگ کردنش دست تنها بودم....تمام هزینه هاش با خودم بود....همسرم نه تنها کمکی نمیکرد بلکه تنهام میزاشت با یه بچه نوزاد و میرفت پیاده روی..........افسردگی بعد از زایمان شدیدی داشتم.........از بعد زایمان تا الان الدی میخورم.....دخترم را هم با داستینکس باردارشدم و تنبلی تخمدان داشتم..........دوسال قبل سر گیردادن همسرم برا یبچه قرص را قطع کردم ولی بلافاصله عفونت گرفتم و کیست تخمدان ..............دوباره الان گیرداده.....من به شخصه بچه دوم نمیخوام.......دلم خیلی غصه داره.پر از استرس هستم..ازبرداری میترسم....از شیردادن خوشم نمیاد............ناشکری نمیکنم ولی بچه نمیخوام......شما جای من باشید چیکار میکنید؟
اگر میتونید میشه کمی از شرایط تنه دخترتون و نحوه رسیدگی شما بهش برام بگین؟.........من چون شاغلم فقط از سرکار که برمیگردم وقت دارم باهاش باشم و کلاس ببرمش ........تعطیلات هم که باهم هستیم و سعی میکنم وقتشو پر کنم...........
راستش من باهاش مثل دوست هستم درباره ی همه چیز باهاش صحبت میکنم مثل یه ادم بزرگ مسائل سیاسی اقتصادی و همینطور روشهای رفتار با جنس مخالف از خاطرات دوران بچگی و دانشگاهم بهش میگم حتی از خواستگارهام و کسانی که تو اون دوران دوستم داشتن به همین دلیل هم دخترم از مسائلی که در هر مورد براش اتفاق میفته برام میگه و من هم میتونم راهنمایی های لازمو بهش بکنم به همین خاطر توی همسن های خودش واقعا عاقل و بزرگتر از سنش فکر میکنه و بقیه دوستاش رو هم نصشحت میکنه خانواده ی دوستاش هم وقتی که دخترشون همراه دختر منه خیالشون راحته و بهشون اجازه میدن که تنهایی جایی برن چند تا دوست خوب و سالم داره که میگذارم راحت باهاشون رفت و امد کنه و تاپارسال هرجا میخواستن و قرار میگذاشتن خودم میبردم و میاوردم و با دوستاش هم خیلی مهربون و صمیمی هستم ولی از امسال یه کم اجازه میدم که خودشون جای نزدیک اگه خواستن برن خلاصه به نظرم با دوستاش دیگه کمبودی از نظر همصحبتی نداره چون بچه دوستاشو میتونه انتخاب کنه ولی خواهر و برادر رو انتخاب نمیکنه و گاهی خیلی اخلاقاشون فرق داره و باهم سازگار نیستن کلاس موسیقی و ورزش هم میره و خلاصه خیلی بیکار نیست
عزیزم من پسرم چهارسال و نیمه است. هم سن شما هستم. خودم بدم نمیاد از تنهایی درش بیارم. از طرفی دلم خیلی دختر می خواهد هرجند پسرزاییمون احتمالش خیلی بیشتره!همسرم خیلی کمک حالم بوده تا حالا ولی کلا با بچه دوم مخالفه!
عزیزم خیلی متاسف شدم. دو قلوهاتون چرا اینجوری شدن؟
دلیلش مشخص نبود گلم
👈 من مادر یک کودک اتیسم هستم توجه کنید از این بعد در تاپیک های متفرقه ام به سوالات در مورد اختلال اتیسم هست پاسخ نمیدهم لطفا در تاپیک هایی که موضوع شون و عنوان شون اتیسم هست سوال خودتان بپرسید ممنونم که رعایت میکنید منم یک انسانم گاهی دوست دارم از دنیای اتیسم دور باشم و تاپیک های غیر اتیسم بزنم 😊