خاطره و سوتی و چیزای باحال زندگیمونو بیاین بگیم😆😆
من خودم
۱. موقع جشن عقدمون،داشتیم طبقه پایین خونه همسرمو اماده میکردیم شب قبلش،بادکنکو اینارو با گاز پر میکردیم ک بره بالا😂😂 بعد اخرش کل سقف بادکنکی شده بود و روبانا اویزون بود،خیلی ذوق زده شده بودم
بعد خیلی جدیییی گفتم اعععععع کاش الان مثلا میشد روبانا بالا باشن بادکنکا پایین😂😂😂😂
شوهرمو و دوستاش همو اینجوری😐😶😐 نگیا میکردن😆😂😂
۲.عکسای اتلیه عقدو همشو میخواستیم داشته باشیم،ولی اتلیه ها نمیدن ک😂😂طی یک حرکت زیرکانه،و به رهبری من ،منو خواهرشوهرم و شوهرم صبر کردیم ک منشی خانوم اتلیه بره،بعد بریم برا انتخاب عکس ک مرده نتونه بیاد سر کامپیوتر😂😂
منو خواهرشوهرم رفتیم مثلا عکس انتخاب کنیم،شوهرمم با مرده صحبت میکرد
عکسامونو ریختیم تو یه فلشو و از هولمون چند تا بدترین عکسارو انتخاب کردیم😂😂😂😂
خوشحال و خندون اومدیم خونه
موقع اذان شد،انقددد عذاب وجدان گرفتم😂😂گریهم گرفته بود
همش میگفتم ما دزدیم،عکسامونو دزدیدیم😂😂من میرم جهنممم،اخرش فرداش رفتیم حساب کردیم با اقاهه پول فایل عکسارو هم دادیم😂😂
بازم بگم؟😂
شماهم بگین😆😆😆😋