بی مسئولیتی همسر در برابر زندگی

سلام خسته نباشید. ۳ ساله که ازدواج کردم با عشق و دوستی بود !بعد از ازدواج شوهرم کمی سردتر شد و بهم گفت چیزی که من ازش شناختم و دیدم چیزی بوده که سعی میکرده باشه ولی نبوده مصرف سیگار و الکل هم داره! خیلی اتفاقا افتاد بینمون ولی تغییری که من در این ۳ سال دیدم این بود  اوایل که بحثمون میشد میرفت بیرون بعدش شد منت گذاشتم و مسخره کردن و تیکه انداختن بعدش شد تحقیرکردن بعدش شد توهین و گاهی هم دست بلند کردن یعنی روز به روز بدتر شد من آدمی نیستم بهش بی احترامی کنم! دوستای خوبیم نداره همه مجرد اهل دختر و مشروب وسیگارو مواد و خوش گذرونی هم پولدار! تازگی زایمان کردم شوهرم خیلی خوب شده بود اولین بار بود احساس خوشبختی میکردم هفته بعدش نمیدونم چی شد رفت دانشگاه اومد باز بداخلاق شده بود تا دوسه هفته اخیر که بهم توهین میکنه اولین باره که بهم میگه خفه شو  گوساله گاو آشغال کثافت حمال و.... فحش میده در صورت عادیم کارش ندارم فحش میده و ابراز ندامت هم نمیکنه چندبار رفتم که آشتی کنیم ولی بازم عذرخواهی نکرد! من دچار افسردگی روحی بودم و هستم و با وجود بچه به فکر مرگم هستم! شوهرم با دوستاش خوش میره دروغ میگه میاد تا مسته اینقدر خورده بالا اورده از این عادتا نداشت و واسه دوستاش یکم دیر کنه بیرون بره کلی شرمنده و ببخشید میگه گفتم این همه دلمو میشکنی چرا به من نمیگی گفت خفه شو گ...بخور میگه ساکتو ببند و گمشو بچمم بزار...امروز جلو مادرش بهم گفت نمیخوامش اون منو میخواد من بهش علاقه ندارم ازش متنفرم بهم محبت نمیکنه نه جسمی نه روحی و کلامی اصلا بهم نزدیک نمیشه و انداممو مسخره میکنه کسی که از اول همین بودم میگفت همینجوری دوست دارم!چجوری باهاش رفتارکنم به فکر طلاق میوفتم ولی دوستش دارم چیکار کنم سر عقل بیاد من 18 سالمه و اون ۲۴