دروغ های اول ازدواج همسر و بی توجهی به من

سلام. من متولد ۷۶ و همسرم ۶۴ هست.من سنتی ازدواج کردم و همسرم وقتی از من خواستگاری کرد گفت که خونه دارم هنوز تکمیل نیست .ماشین داشت و شغلش هم گفت با پدرش که ساختمان ساز هست کار میکنه.منم فکر کردم شرایط خوبی برای من داره و قبول کردم خیلی زیاد طلا برای من خریدن و در مدت یکماه بعد عقد کردیم و متوجه شدم ماشین برای پدرشه و کلا به من دروغ گفتن .چشم پوشی کردم بعد مدتی پدر شوهرم ورشکست شد و همسرم بیکار منم طلاهامو فروختم خونمونو تکمیل کردیم اما بعد از شش ماه که من باردار بودم فهمیدیم خونه رو پدر همسرم فروخته و ما همه چیزمونو از دست دادیم اما باز کنار اومدم گفتم از نو شروع میکنیم و خونمونو جا به جا کردیم به شهر دیگه که کار پیدا کنه با تمام سختی هاش ساختم اما رفتاراش تغییر کرد خیلی منو نادیده میگرفت به نیازهام بی توجه شد و اخلاقش بد شد من میخواستم خونه فامیل یا حتی خواهرم برم اول میگفت برو  بعد که برمیگشتم همش غر میزد حتی یه بار ظرفهارو به دیوار زد و شکوند و من زنگ زدم مامانم اومد دنبالم و اصلا این آدم همش طلبکاره همه تقصیرا رو گردن من میندازه اصلا نمیگه ببخشید هر چقد منو ناراحت کنه براش مهم نیست این در حالیه من با یه ببخشید ساده فورا کوتاه میام اما اونو هم دریغ میکنه من بخاطر بچم برگشتم سر زندگیم اما دائم مشکل داشتم باهاش بعد چند ماه دوباره خواستم منو ببره شهرستان خونه پدرم برای عید ولی کلی دعوا راه انداخت زنگ زد مامانم که شما وادارش میکنید و منو اورد با بچم گذاشت خونه بابام و بعد یکهفته اصلا خبری از من نگرفته یبار هم پیام دادم بهش جوابمو نداد.من چیکار کنم؟همش بخاطر بچم کوتاه میام افسری گرفتم دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه تمام زندگی منو تباه کرد نه منو مسافرت میبره نه میزاره جایی برم خودشم خیلی بد اخلاق